20 May, 2006
تِنُور، عين ِ صداي دومنيگو ........................................
پياده، تا پاي شما چند دقيقه بايد رفت!؟ نشاني به تري بلد نيستم به راه افتادم، پرت شدم – از آن سر حروف ... يادم اگر مانده باشد خانه ات دود كشي داشت و زير شيرواني يكي به نعل مي زدي، يكي به ميخ ها مي گفتي خوشبختي را سر هم ننويسيد و گوش هيچ تخته اي بدهكار نبود. حالا براي آخرين بار دلم مي خواهد از ساز كه مي گويي به اين شعر نگاه كني دست برداي، چشم هايت روشن شود. بعد، برايم بنويسي پياده، چند ساعت ديگر راه بايد رفت!؟
30/2/85
...............................
پسوند اهورايي:
پس از ملازمت ِ عيش و عشق ِ مه رويان زكارها كه كني شعر حافظ از بر كن ! .............................
پسوند بي ربط:
مهم نيست!
|
|