|
02 August, 2006
به علت اين شعر ...................
به علت شعر مبتلام كار ديگري از دست هايم نمي آيد. انگشت هايم به علت شعر مبتلاست و زير ناخن هايم، نقطه هاي حروف سبز مي شوند. تا كي بايد مدارا كرد!؟... نمي دانم اما... ستاره ها كه خاموش شوند روز ها به دور خود مي گردند. زمان به راه حروف مي نشيند. شعر به شب هاي بي پايان حق كسب و پيشه نمي دهد. وعاقبت.... تمام مردم عالم مثل نويسنده ي اين خطوط به علت شعر مبتلا مي شوند. كار ديگري از دست هايشان نمي آيد نقطه ها از زير ناخن ها سبز مي شوند وروزي از همين روزها زير سايه هاي بلند، كسي به خطي كوتاه براي شب مي نويسد: " به علت اين شعر مبتلام"
كسي كه به دست هاي شب خاموش و روز دهم مرداد را به علت شعر مبتلا كرد.
10-مرداد-85
.............
پسوند اهورايي:
محتاج جنگ نيست؛ گرت قصد خون ِ ماست چون رخت از آن ِ تو است به يغما چه حاجت است!؟
حافظ تو ختم كن كه هنر خود عيان شود با مدعي – نزاع و مُحابا چه حاجت است؟
................
پسوند بي ربط:
هان اي شب ِ شوم ِ وحشت انگيزتا چند زني به جانم آتش!؟يا چشم مرا زجاي بركنيا پرده ز روي خود فروكش
|
|
|
|