|
30 August, 2006
حالا كه ميان آينه هاي موازي به خواب رفته اي كمي هم از بند ساعت بايد نوشت، نگران نباشيد! هيچ كس خبر به تري ندارد. ..............................................
به هر چه " آ " بگو آري من از انحناي پاياني يك " نه " آغاز مي شوم و چرخ دنده هاي بي شماري را ميان مچ دست هايم به حساب و كتاب انداخته ام.
7/6/85
................
پسوند اهورايي:
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت اين قصه اگر گويم، با چنگ و رباب اولي ....
...............
پسوند بي ربط:
به دعوت اميد يوسفي رهبر گروه زيتون تئاتر سلامان و ابسال را ديدم. صحنه هاي دارماتيك خوبي داشت اما نمايش كش داري به نظرم رسيد كه با ضرب طنز نيم بند مي خواست موضوع گسترده ي عشق از نوع نگرش جامي را كه به نوعي در بي زماني و بي مكاني است به زمان و مكان اين روزها و اين دهه هاي ايراني پيوند بزند. موسيقي زنده ي گروه زيتون و كوبان كه به خوبي اجرا شد كمك خوبي براي مخاطب بودتا زمان هاي كسل كننده اي از اين نمايش را به آخر برساند. چندي پيش هم به ديدن تئاتر ليلي و مجنون پري صابري رفتم. راستش به نظرم اين كارهاي آخر خانم صابري تكرار خسته كننده ي اي از كارهاي قبلي ايشان است كه هم چنان با موضوع اساطير و برداشت از ادبيات جان دار فارسي اجرا مي شود. به نظر من با تمام آن صحنه هاي گردان و گروه بازيگران و رفت و آمد ها باز هم نمايش نتوانست آن ليلي و مجنوني كه مخاطب ايراني با آن آشناست – با آن بزرگ شده است و نوعي حالت روحاني خاص دارد را به نمايش بكشد. تاكيد بر چهره، نمايش و كلن بازي ليلي كم رنگ بود و در عوض شخصيت مجنون، محوري فراگير داشت و البته با توجه به آن جايگاهي كه براي مجنون در نظر گرفته شده بود به نظر مي رسيد يارتا ياران نتوانسته است تمام و كمال از پس ايفاي نقش شخصيت رند و نظر باز و خود سوخته ي مجنون بر آيد.موسيقي زنده ي نمايش هاي خانم صابري خطي و يك دست به نظر مي رسد. به نظر من تك خواني كه اشعار را مي خواند صدايش پتانسيل ارائه ي آن شور و شوق نهادينه ي اشعار شاعران بزرگ را ندارد و نوع اجرا در جاهايي كمي به نوحه سرايي شباهت دارد و با آن هم خواني هاي جمعي جور در نمي آيد. البته گروه نوازندگان به خوبي از پس آمادگي تماشاگران براي ديدن صحنه هاي پي در پي اين نمايش بر آمد HHlآآآhhاما ناهماهنگي اپراهاي پخش شده با موسيقي زنده ايراني مشهود بود و التبه صداي بد و مونوي اپرا مخاطب را ( كه البته اكثر هم با موسيقي كلاسيك غربي آنشايي ندارند ) خسته مي كرد. در مجموع به نظر مي رسد با توجه به تئاترهاي اين اواخر كه از خانم صابري ديده ام بيشتر هدف ايشان جذب مخاطب عام باشد و به همين دليل شايد نبايد زياد بر كارهاي اين چنيني ايشان كه به هر جهت رنگ و بوي بازاري دارد خرده گرفت. اما مي شود ابراز اميدواري كرد كه خانم صابري و گروهش بعد از گذراندن اين روزها كارهاي به تر و صميمي تري از ادبيات ايران به نمايش بگذارند. آثاري كه به معني واقعي از نظر اجرا و بيان مضمون در حد روح شاعرانه ي شعر شاعران بزرگ ايران زمين باشد.
|
|
|
|