|
07 September, 2006
خوابی که برای دایره دیده ام ………………………. -1 الف بای نامت را میان تمام آرزوهایم کاشته ام. حالا کافی است این شعر را که می خوانید از روی بی کاری هم که شده است تبسمی کنید، بعد آرزوهای من مثل دانه های انار از میان خطوط لب هایتان در محیط دایره پخش می شوند.
2- کجای این خطوط ایستاده ام!؟ یکی باید بداند من در کدام زمان با کدام یک از رویاهایم به بستر شدم و شعرهایم چطور متولد شده اند. یکی باید بداند امروز کدام روز از کدام سال چه سیاره ای است و خواب های بیشمار من حقیقت ِ کدام سر نوشت است.
3- کار سختی نیست! به نقطه های شعرهایم نگاه نکنید، برای فریب دادن شاعر باید لیوان آبی را بردارید و تا ته سر بکشید، آن وقت میان حروف الفبا ولوله می شود و صبح روز بعد کاغذهای بی کاری بیدار می شوند که حروف روی شانه هایشان نقطه های شعری را کاشته است.
4- تمام شماره های من مثل اعداد تولدم با بیست ودو آغاز می شوند. نمی دانم چطور می خواهید پیدایم کنید، چشم هایم را می بندم تا فواصل کوتاه شود زمان به تقسیم های تازه دست بکشد وآرزوهای من به عدد پی مضروب شوند و در مرکز ِ دایره به خواب روند.
5- اشاره ام به اکنون است. به روزها نگاه نکن، به شب ها ... به ثانیه ها حتی به حجم موهای آن رزوهایم. برای آرزوهایم جدولی ساخته ام حروف نامت که تکمیل شدند در اولین خانه ی عمودی میان نقطه های یک " شین " به خواب می رویم و مابین خانه های افقی به جستجوی یک قاف مداد ها را می چرخانیم. خدا را چه دیده اید؟
امروز دهم شهریور ماه است.
10- شهریور-85
……………………..
پسوند اهورایی
حسود گو َکرَم ِ آصفی ببین و بمیر
………………….
پسوند بی ربط: نمی دانم ناراحت باشم یا بخندم! مجموعه شعرهای گنجشک طبقه ی هفتم برج سفید ناپدید شده است. شعرهای استاد گرامی این طرف و آن طرف چاپ شده است و در آن ها تمام تجربه های شهرنویسی و بیشتر سورئال من که در ورقه هایم مدتی به رویت ایشان رسید - پخش است. نمی دانم چطور باید بنویسم....باید ناراحت باشم؟ یا بخندم به این روزگار
|
|
|
|