24 November, 2007
گل – پوچ – گل ...................
با دنيا بازي كردم.
گل يا .... پوچ را به پچ پچ ِ آدم ها پرچ كردم. پيچ خورد – چرخواندمش – قِرچ! صداي تو را شنيدم. گل را براي تو فرستادم. مشت ام باز شد. گل را براي تو فرستادم – پوچ شد. پيچ – پوچ – پرچ فرق پگاه و پِچ پچ ِ آدم ها مشت ام باز شد. گل را براي تو فرستادم. پوچ شد – بازي كردم. باز .... باز .... بازي كردم. بازي ... كردم، كردم .... بادنيا مشت ها باز شدند. گل ها قد كشيدند: بالا – بلند – الف
با گل ها بازي كردم – پوچ شدند. گل ها را باز كردم – پوچ شدند. پوچ را به سينه ي آدم ها پرچ كردم پيچ را پيچاندم – قِرچ! صداي تو آمد گل را براي تو فرستادم.
و ... با اجازه ي " شما " به خدا اگر كه فهميده باشند من چه مي خواهم بگويم.
2/ آذر/ 86
......................
چنان بخوان كه تو داني
|
|