کُنتاکتور
...........
میان گوش ماهی ها،
گوش های زیادی را می شناسم
که از صدای دریا کرشده اند
و هیچ آهویی
ضمانتنامه ندارد.
حالا اگر می خواهی
کاری کن که مثل هجده سالگی
لب هایت بوی زیتون بگیرد:
طُرد – بد بو – چرب
وقتی که می گویی میم
انارهای دانه دانه
از میان لب هایت سر بخورند.
من،
میان راه گرفتار شعر شوم.
اکبر به جنگ برود
تاج پارچه ای گره بزند
و در میان ابرها داماد شود.
مازیار تمام روزش را
در کیوسکی زرد رنگ
سکه بیاندازد
و دوستان بی نام و نشان دیگر
میان ضربدر کوچه ها
ناپدید شوند.
اما،
باید به یادت بماند.
گوش ماهی های زیادی
از صدای یک ریز موج ها
کر شده اند.
و قورباغه های لاف زن
در سربالایی خواب ها
بینال ِ ابوعطا به راه انداخته اند.
حالا ساعت 3 بامداد است
و حرف های عجیبی برایت دارم.
اما، مطابق معمول
خواب زیر پلک هایم
کمانچه می شکد.
30/بهمن/86
...................
پسوند اهورایی:
خلوت دل،
نیست جای صحبت اضداد.
...................
پسوند بی ربط:
خدا را شکر و سپاس که در این کشور باستانی 6000 ساله ی کورش کبیر و صغیر بالاخره قرعه دولت به نام شعر افتاد و سروهای بورین و زرین ها قسمت شد و سهم شعر ( اصلی ترین هنر ایران زمین ) برای شاعران ملی معرفی شده اش، 14 سکه بهار آزادی تا 5 سکه بود!
گیرم سمندهای سینمایی هنوز تحویل بازیگران داده نشده است. اما شاعر که بازیگر نیست! شاعر، شاعر است با تمام صفت ها تر و ترینش ... خوب حقش همین 14 سکه بهار آزادی است با جمع کثیری داور بی نام و نشان ... با این رویه باید هم انتظار پروش شعر و کشف استعدادهای تازه در کشور شعر خیزی مثل ایران داشت.
( تا یادم نرفته است یادی کنم از دوستانی که من آنها را تازه به دوران رسیده ی ادبیات گذاشته ام! جماعتی که تنها دردشان این است که چرا در این کشور همه شاعرند! انگا رکه بگویی چرا همه ی مردم ایران قاتل اند ! نمی دانم این افتخاراست که زبان ما زبان شعر است؟ فرهنگمان شاعرانه است؟ تمام هنر های دیگر این کشور تاثیر پذیر از شعر هستند؟ ... یانه!)
غرض این که با این سیستم شعر گردانی و شاعر یابی و تشویق و تشکر و چه و چه افق روشنی برای شعر جوان این مملکت نمی توان متصور شد. گیرم همین کور سو هم جای تشکر داشته باشد.
اما به واقع باید دست اندرکاران فرهنگی و ادبی این کشور برای اصلی ترین هنرش (یعنی شعر) کاری کنند کارستان- چرا هنوز جایزه شعر بزرگی به نام حافظ و فردوسی و مولانا ودیگران در این کشور نیست؟ چرا گروه ناشران، فرهنگیان، مطبوعات ادبی و چه و چه های این کشور از برگزاری مراسمی در این ابعاد عاجزند و تمام چشم ها به برخورد سلیقه ای دولت مردان است؟
به هر حال امیدوارم مراسم ( شکوهمند ی!!!؟) برای شعر و در حد و نام شعر در این کشور انجام بگیرد. مراسمی که گزینشی نباشد.اسم شهید خاصی ( با تمام احترام به تمام شهدای ایران زمین ) رویش نباشد و محلی و جمعیتی نشود- اسم شهریار تبریزی رویش نباشد و سخنران اش موسوی گرمارودی نباشد! و یک کلام مراسمی گزینشی به معنی خاص کلام نباشد. مراسمی آبرومند و به واقع شاعرانه که در خور شعر این کشور باشد. و تمام ادب دوستان و فرهنگیان در اجرا و چرخاندن آن سهیم باشند. در اهداء جوایز و داوری منصفانه و شرکت یک پارچه در آن همه ی شاعران سهیم باشند تا از زبان فرا ایرانی فارسی شاعران داخلی و خارجی شناخته شوند.
با هندوانه های دولتی زیر بقل هیچ شاعری بالا نخواهد آمد - تمام