اهـورا

 






25 May, 2008

اندر فواید شعر فهیم پیشرو
و معجزت شاگردان «حضرت نیما»

...........................................


الف

راهی نشان بده!
آدم ها میان در
ها می کنند
و شاعران پیشرو
در میان آیینه های کج تاب
بسته اند
و خواب هفت آسمان می بینند.



جیم

به جستجویت،
پا ی تمام ِموی رگ ها
که به گردن ِ من انداخته ای
چشم گذاشته ام.



دال

اعداد تمام شدنی نیستند.
من، هی شماره می کنم و
تو...
هــــــــــی می گویی: حاضر!



ذال

درس ام روز ِ من این است:
گاهی هم باید میان علف های هرزه نشست
و قیل و قال مدرسه را
بالا آورد.



سین

فرشتگان سرود می خوانند
و شاعران ،
شعرهای ام روزی را
به آسمان ها فوت می کنند.
تا میل شما کدام باشد !؟



شین

باختن صادقانه - به!
چراغ های قرمز چشمک می زنند.
پیر مغان،
پشت یکی از آنها پیاده شد
و کرایه را به گردن من انداخت.



عین

َت َت ق
َت َت ق – َتق!
قطارها به سرعت نور عبور می کنند
و صدای شعرهای من به گوش کسی نمی رسد.



غین

شیطان برنامه های زیادی دارد
ومن، با یک دستگاه صلوات شمار
در آرزوی قطع برق
نظر بینندگان محترم را
به ادامه ی برنامه جلب می کنم.



کاف

هیچ کس مسئول نیست!
چه وقتی غلط انداز باشی.
چه وقتی اندازه ی نقطه های این شعر
آدم ها غلط می کنند
و تمبرهای باطله را
پشت سرت می چسبانند.



گاف

این شعر را به رمز ِ تو می گویم:
عاشق اگر شدید
یادی کنید « حضرت نیما » را
نون ....و
ی ... وو
میم و – الف با را



طا

برج ها به آسمان سر کشیده اند
و جنگل بانان
ضمانت نامه ی آهوان را
به جا نمی آورند.
وهیچ کس به درستی نمی داند
عیب از سواد روزگار است
یا دست خط مبارک!؟



ظا

کار مدام و چوب ِ الفبا !
حافظ صبور بود
و گنجشک های بی شماری
میان حوصله ی حروف
جیک می کشیدند.



لام

بلاغت سعدی
میان مژگان سیاهت سُر می خوَرد.
بیا و برای یک بار هم که شده است
با «آ» ی با کلاه ِ دو ابرویت
سرزن .
دنیا را
بر هم زن



میم

انگشت هایم را
تا آسمان چندم کشیده ام.
در انحنای موی بلندت که
پیچ
پیچ
راهی دگر نشانم ده!
راهی شبیه فرق بازت
که می کند.



نون

حالا، هزار و اندی است
یوسف در آن چاه معروف
فریاد می زند.
وکاروان های فراوانی
یکی بعد از دیگری
در پرتو خورشید گم می شوند.



واو

شیخ- به روز بود
و به موتورهای جستجو امیدوار....
آدم های روزمره
چراغ آرزوهایشان را
میان ستاره های اسم رمز
گره زدند.



هـ

بالاتر از سیاهی
موی سپید را به باد می دهد.
عطـــــار – میان غرفه ی بازار
گنجشک ها را
پَر می دهد.
و عابران بی شماری
به فیش ها نگاه می اندازند.



ی

شاعران زبان ماه و درخت را می شناسند.
اما،
مخاطبین محترم
با چشم های میشی ِ خوش رنگ
به حروف این شعر
چپ چپ نگاه می کنند.



صاد

لطفن مراقب باشید!
گاه زبان یک شعر برجسته
به چشم مخاطب فهیم پیشرو
گیر می کند
و برداشت های هرمونوتیک
میان پلک هایش، تیک می زند!



ضاد

برگ های برنده سبز می شوند
و گنجشـــک ها،
حنجره های طلایی خود را آب می دهند.
باید کمی تحمل داشته باشید
ما ،
شاگردان « حضرت ِ نیما »
معجزات فراوانی را
میان آستین هایمان
فرو کرده ایم.


4 – خرداد – 87


................

پسوند اهورایی:

که سر به کوی و بیابان
تو داده ای ما را ....

................

پسوند بی ربط:

عرض شود حرف از حضرت نیما بود. این اصطلاح را اتفاقن اخوان ثالث در شعری قدمایی در تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم – آورده است. آنجا که ظاهرن از نوشتن آن شعرهای کلاسیک و طوری اراجیف به تنگ می آید یا خجالت می کشد؟ و در پایان آن شعر می گوید:
وقت است تا در این قدمایی شعر
یادی کنیم حضرت نیما را !
این که چه کسی شاگرد نیما باشد یا نباشد یا هست و بود و نیست باشد برای جایی به تر – اما این آوردن معجزت ! از شاگردان نیما که طوری نیمایی نویس بوده اند و بعد، اگر شاگردان خلف بوده باشند عبور کرده اند و راه خود را رفته اند و به شعر ام روز وصل شده اند و چه و چه ها ( به قول خود اخوان ) باشد- باز برای بعد. این که شاگرد نا خلف و طفیلی نیما هم چسبناک چسبیده به همان تئوری های تاریخ مصرف دار نیما که در زمان خود بسیار مدرن بود و شاعر ام روز – اگر ام روزیش باشد البته – راهی غیر از عبور از آن را ندارد هم – ایضن باشد برای بعد ها ....
اما چیزی که من را یاد این جدل اخیر با دوستانی انداخت یادی بود از اخوا ن ثالث عزیز – اخوانی که آن شعرهای بالا بلند را نوشت و با شگردی که ( جادوگر ذاتش آموخت ) آمد و کلمات از یاد رفته ی گاه زیر خاکی هزاران ساله را در شعر زمانش زورچپان کرد و بسیار هم زیبا کرد! آن طور که همه خوانده اید و می دانید. اما – به هر حال ور رفتن و معاشقه با کلمات زیر خاکی که جنسیتشان مال زمان های گذشت است و از دیار خواب می آیند و کاربری چندانی در این زمان ندارند موجب شد که اخوان ثالث به قعر کلاسیسیسم بدیحه خوانی سقوط کند و آن قدمایی نوشتن دوران جوانی و شناخت اوزان و عروض و چه و چه ها باعث شد که آن زبان زیبای جان دار اسطوره ای اخوان به کتاب ِتو را ای کهن بوم و بر دوست دارم ... تبدیل شود. کتابی که غیر از چند مورد سرشار ما بقی اشعارش طوری پر کردن کتاب بود و به قول خود اخوان : اگر قرار است بعدها بازماندگان معلوم نیست به چه عنوانی چاپ کنندش به تر است خود من الان چاپ کنم ( نقل از مضمون) و کار به جایی برسد که آن شعرهای پدر بزرگ شدم دخترم پسر زائید – دختر به شرط چاقو – الف میم نون الف این است اینا – و صدام یزید کافر و مابقی را بنویسد که البته آن هم سالها از ارشاد وقت مجوز نگیرد و آن غم نامه ی اخوان در مقدمه تور ا ای کهن بوم و بر ... نوشته شود که بروید و بخوانید.
غرض، خود اخوان نیز به این که گرفتار شده بود ، طوری اشاره هایی کرده است و حتی در روزهای پیش از مرگ آن شعر جان دار هیچیم و چیزی کم را ... نوشت که نشان می داد اگر با آن سماجتی که بامداد با سوژه برخورد می کرد و پیگیری، با فرمالیزم شعرهایش برخورد می کرد - بعد از درحیاط کوچک پاییز در زندان که طوری نمایش توانمندی او بود در نوشتن اشعار روایی که به هر حال طوری چیره شدن آگاه و فن سخنوری است بر متافیزیک شعری – آخر کارش به تو را ای کهن بوم و بر .... و آن دست اشعار نمی رسید. این را گفتم و جمع را خوش نیامد که تو می خواهی شاعرزدایی کنی! من، که بیش تر از 17 سال از بهترین روزهای عمر را صرف شناساندن این عزیزان کرد ه ام! می خواهم شاعر را خراب کنم! آن هم مثلن اخوان ثالث را که از دست هایش چه و چه ها که نگرفته ام .... این که بگویی اخوان و بزرگانی از آن دست عزیزان ما بوده اند اما شاعر ام روز راهی غیر از عبور از آنها، درونی شدن تجارب آنها و رسیدن به زبان ام روزی را ندارد – کفر است. آن وقت می بینی دوستان با همان زبان کهنه ی دهه ی سی و چهل و یا حتی زبان نیمایی خاص دهه ی ده و بیست می نویسند و خود را نیمایی می دانند – حوصله ام سر رفت! باقی برای زمان به تر از این باشد.
پ ن- ( فرشتگان کوچک در آتش ) از خوانندگان این وبلاگ خواهش می کنم این پست رو در وبلاگ آقای مدرسی بخونند و هر کمکی از دستشان بر می آید انجام دهند.

 Majid | 4:47 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter