|
25 June, 2008
غیــــــــــــــــــــــــــــــــــرمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــجاز................................. بعد از گذشت ماه ها بلا تکلیفی بالاخره وزارت محترم فرهنگ و ارشاد، تلکیف کتاب من به نا م « اسم این کتاب سلطنت اردیبهشت نیست » را با اعلام ِ این که کلن غیرمجاز است ، روشن کرد.اوضاع نابسمان وزارت ارشاد جمع زیادی مانند من را در بلاتکلیفی گذاشته است. درست معلوم نیست چرا باید کتابی در یکصد صفحه باید کلن غیر مجاز اعلام شود آن هم بعد از این که آقایان ممیزین محترم چندین بار این کتاب را خوانده اند و به دیگری واگذار کرده اند. یعنی از تمام شعرهای این کتاب حتی یکی هم مناسب با چاپ و گرفتن مجوز انتشار از وزارتخانه محترم نبود؟یقین دارم ممیزهای محترم نفهمیده اند چه نوشته ام - اگر غیر از این بود باید حد اقل هشتاد درصد این کتاب مجوز نشر می گرفت. می گویم در بعضی از شعرها شاید مفاهیم شعر درست درک نشده است و آقایان را قلقلک داده است. می گویم شــــــــــاید بعضی از عناوین و تایتل ها را درست نگرفته اند. می گویم من شعر سیاسی نداشته ام و تمام برداشت های اجتماعی من از رخ دادهای پیرامون ِ ام روز ِ این جامعه ی گل و بلبل معاصر است ( که باید باشد ) و اگر این برداشت های انتزاعی آقایان را خوش نیامده خوب نیمی از کتاب را رد می کردید.اشعار ملودرام و به تعبیری عاشقانه چی؟ اشعار روایی محض چطور؟ چرا تمام کتاب باید غیر مجاز اعلام شود آن هم بعد از این همه برو بیا و پاسکاری ؟بعد می گوییم ممیزش کیست؟ نمی توانند بگویند. می گویم وقت جلسه حضوری- اجازه ندارند. می گویم اعتراض می نویسم بازنگری ... می گویند بنویس اما مدیر کل دارد عوض می شود و چند ماه طول می کشد این رفت و آمد و کارمند های خود وزارتخانه هم به تنگ آمده انداز این وضعیت.کسی نیست جواب ِ من مولف - من ناشر و من تولید کننده را بدهد.آن قدر در راهرو های ارشاد داد و بیداد آدم هایی که کتاب های روانشاسی و غیرو شان غیر مجاز اعلام شده بود را شنیدم که قید اعتراض خودم را زدم !
............چه می توان گفت؟ به چه کسی می توان گفت؟باید نشستی گذاشت و شعرهایی در تجلیل از این اوضاع خوب - این کشور قانون مدار - این بازار نشر به سامان و با حساب و کتاب نوشت و تقدیم آقایان کرد تا لبخندی بزنند واز روی عنایت اجازه نشر این آثار بدیع را بدهند .عنوان شعرهای کتاب ِغیر مجاز! کتاب ِ « اسم این کتاب سلطنت اردیبهشت نیست» که بیشتر آنها در همین وبلاگ و البته بدون ادیت نهایی آمده است به قرار زیر است:اسم این شعر سلطنت اردبیهشت است/دو بر خوانی سایه ی سلطنت و دانای کل اردیبهشتی/ماجرای بی بی دل و ته مانده ی اردی بهشت/اینچ بر سانتیمتر مربع؟/گفت و گو ی دو های شانه به شانه و نزول مرد رادیکال/ اگر راست می گویی ام روز چندم اردی بهشت است، خانم ِ سانتیمتر مربع ؟ / مگر اردیبهشت چند نقطه دارد/حالا که دست کسی نیت، دست اردیبهشت باشد؟ نباشد !؟/حد فاصل اریبهشت و شیشه های خالی که بوی عجیبی می دهند / تعظیم جمله ی معترضه به عناصر اردیبهشتی یک داستان/ اردیبهشت منهای پنجاه/ هفت سالگی میله ها/ رویای مولف مرده و خواب شاعر موش مرده/ مراسم قاشق زنی فرشته های کوچه ی هشت متری غربی/ برای ویروس های نازنین که تمام نامه هایت را جویدند/ اگر با من نبودش هیچ میلی/ آن وعده ای که داد تو را شاه غزنوی..؟/ اندیشه های طبقه ی پنجم / بعضی از آدم های سنتی که شعرهای مدرن را دوست می دارند!/ آویختن اولترا مدرن شاعر/ هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح/ گرانادا، گرانادا! خیابان سئول کجای این آواز است؟/ سی و سه قطعه برای خسرو گلسرخی/ هشتم مارس و پرچم نیمه بر افراشته ی خانم خورشید/ سوئیت رنگ ها در روز دوم خرداد و خارج خواندن گروه همنوازی/ از: شاعر - به: خیابان کارگر / سمفونی نقطه ها / ماجرای زنبور خیابان نیستان دوم و رو شدن دست آقای کاپر فیلد/ مراقبه ی آقای دات کام برای دبلیو های مسدود/ نامه ای به مسافر چهارشنبه/ گزارش اعترافات مردی که دلش را در خطی های خیابان جا گذاشت/ آرژانتینو ساروس/ حق تقدیم آقای آدرس گیرنده / کامنت! / دبلیو دبلیو دبلیو - نقطه !/ وبلاگ نویسی حضرت آقا مقابل جاده ای از دهکده ی جهانی/ این بود انشای من / طرح پرتره برای آقای زهر مار/ شعر خوانی آدم ابوالبشر کنار ساختمان آ، اس ، پ و گیج شدن راننده ی تاکسی / نامه ای برای سال و سی و سوم / تو همیشه مست، من انگار که تو دیوانه/ پرواز کلاه شاعر به دست بادهای موسمی/ نقل قول از جناب آدرس گیرنده / اوه...........نه! فقط کمی پرنده لطفن!/ می آید! اضطراب حروف را می بینید ؟/ یک کلمه هم از حرف ( خ) برای این که خیلی خوب بخوانی/بعد گفت: به تر است فال حافظ بگیرم/ دلی بود ..... دلی نبود / تنها تر از این شعر هم/ عاشق، شبیه دانه های انار / شبیه شب های فلورانس sub way و یکی از این شعرهاDeja0vu از سرعت خود بکاهید! شعری در این جاده بال بال می زند!/ اردیبهشت york will و مرا که از تو فراموش همشعر و سرنوشت عجیب کندالینی/ اعترافات حوا برای بند ناف آدم/ حکایت عیسی خان و بیست و سوم فوریه / اجازه آقا! ما بگیم؟/ عجالتن غروب پاییز / به عبارت دیگر / حکایت آن سیب که حوا خورد و بر زمین پرتاب شد/سیـــــــــندرلا/ حکایت شاعران بی دفاع و ساتور آشپز چپ دست / پرنده گفت» اه! چه آینه ی بی فرمی است دنیای شما!
ناراحتی من بیشتر بابت زمان از دست رفته برای نوشتن و ادیت این شعر ها است و بیش تر از آن برای وقتی که برا ی طراحی تک تک صفحات گذاشته ام - وقتی که برای تایپو گرافی حرف به حرف تایتل ها و نوشته ها گذاشته ام. کتاب در نوع خودش کار متفاوتی شده است. حیفم آمد از منتشر نشدنش ( شاید خود خواهانه باشد این حرف ) اما حیف می شود! شعرها تجربه های خود من است - کار دیگری است - خوب یا بد - کار من است. روی این وبلاگ پخش شده است خیلی ها خوانده اند. کپی برداشته اند . تجربه های شعرها را در کار استادان محترم و دوستان صاحب کتاب و غیرو دیده ام. بعضی که به زیبایی و با کلی اعتماد به نفس بریده اند و چسبانده اند وسط کارهایشان . بعضی آمده اند یک کلمه اش را جابه جا کرده اند و گذاشته اند توی کتابشان و دیگران به و به و چه چه کرده اند برایشان. بعضی یک کلمه از یک جمله که تایتل یک شعر مستقل من است و خدا می داند چه قدر برای آفرینشش فکر کرده ام را برداشته اند و با تغییر یک حرف شده است اسم کتابشان! در کمال اعتماد به نفس ... می خواستم این شعر هار ا منتشر کنم بیش تر برای این که تجربه هایم بود و نو بود در نوع خودش ..... اعتراضی نوشته ام و تقاضای تجدید نظر کرده ام برای گرفتن احتمالی جوابی ... شاید حداقل بتوان بخشی از این کتاب را چاپ کرد.جرم ما این است که با 17-18 سال تجربه نشر و طراحی و غیرو می خواهیم به قوانین کشورمان احترام بگذاریم و از ته سوزن عبور کنیمLabels: غیرمجاز
|
|
|
|