|
13 October, 2008
فایــــِـــــــروال !؟ ......................
الف که ابراهیم میان چرخش حروف نشسته است و آتش ِ نقاط را به جان غزل می اندازد.
- نه در بوستان نه میان گلستان ما را به شیخ و اجــل کاری است که نیست. نیستن و هستن جرم ما این است. جرم را اگــــر که باشد.
- شعر شیرن می شود بی تو که هستی و نیستی که دار و ندار دار نه دار و خسرو، از روی عادت انگشت به دندان می مالاند.
- میان غزل های حافظ که بنویسی گلستان می شود. نگاه چه می کنی؟ اگر این حروف کج و معموج باغ و بوستان ... حروف کج معوج
- که بر بالا بلند نگاه می اندازی به دیده ی حیرت کن دی شب حروف را به باغ می کاشتم و گنجشک های بی شماری به میهمانی نقطه ها جفت گیر
- نیز نه به پند حکیم نه با تو ما را سرو کاری است نه با تو .... که عین ثوابی ! برای بودن تن ها من و بال ِ این سنجاقک.
- این سال هشتاد و هفتم است. مجنون در انحنای ِ نون به نقطه ای گرفتار است و لیـــــــلی در دارالمجانین تارهای سیاه را شانه شانه
- میان ماه من و پاییز هشتاد و هفتم قرار است. زرد – کبود – سرخ ابرو می اندازد و از ابرهای هفت ماهه کودکان بی شماری میان نقطه های این شعر متولد می شوند.
- تر تازه تبدیل کاغذ هایم را میان غیب و لسان جادویش خوابانیده ام. حالا که پا به ماه شده است عیبم مکن ! عیب ام مکن حالا
- شمع از سوختن مدام اعلام انزجار می نماید. اما کسی نمی داند – در شعر کارهای عجیب تر هم پروانه می شود. تنها کمی محرم شو
- حروف میان فندوق های وحشی زاد و ولد می کنند. و شعر به ناز رسم الخط فارسی مشکوک شده است. شاید که دین دبیری زبان دین داران و دبیران باشد.
- ما قاریان تراز اول غزل از غار غار کلاغ و اوزان عروضی طلب عفو می نماییم و شامگاهان قافیه های زیادی را به آسمان پر تا ب می کنیم.
- صورت های غریبی میان سیاهی آسمان زاده شدند و نقطه ها از حیرت به یک دیگر چشمک زدند. بااین حال لازم است به اطلاع برسانیم نور میان آسمان ها و زمین نورانی است.
22-مهر-87
.................
پسوند اهورایی:
تا چند همچو شمع زبان آوری کنی !؟
|
|
|
|