|
18 December, 2008
تیـــــک تــــــاک .............
1- نقطه ای میان اندیشه پرتاب کرده ای و تمام دریا را امواج حلقه حلقه
2- میان شب های من و این پاییز برگ های بسیار زیادی ریز ریز
3- خداوندا! با احترام و عرض آداب: ما مردم ساده دلی هستیم. برای یک بار هم که شده است بیا و ما را از این سر درگمی مزمن رهایی بخشا!
4- اگر "تو" را تو می نویسم برای این است که تو به حقیقت یک تو هستی تویی به تمام مفهوم "تو" با تمام پسوند ها و پیشوند هایت.
5- تمام فرهنگ مردم این ناحیه میان ابروی یار ویار کرده است. حالا اگر راست می گویید بیایید و با یک تلنگر ساده کنجد ها را میان نان سنگک پخش فرمایید.
6- یکی است! و مابقی تنها و تنها یک ما بقــــــــــی بیش نیستند.
7- تنهایی آدمی تن پوش ساده ای که نیما را به آویختن و شب دلخوش کرد.
8- به همین دلیل است که آدمی تنها به دنیا می آید اما .... جمع کثیری او را به قبرستان هدایت می کنند.
9- میان گرز رستم و موشک های دور برد شهاب سال های زیادی خمیازه می کشند بااین حال مردم این نواحی به طرز حیرت آوری به غزل های حافظ معتـــــــاد شده اند.
10- به عنوان مثال میان کارت های بسیار به کارت بنزین علاقه ی وافر داریم و شب ها که ماه در می آید دهان را باز می گذاریم.
11- میان مولکول های این منطقه اجداد پارینه سنگی پاره سنگ هایشان را این و دست آن دست می کنند. این آن دست
12- آدم های مجازی دنیا را هاشور می کشند و تقسیمات طلایی میان دست های یار آواز می خواند.
13- باغت سعدی خواب سیمین های بازو بر افشان دیده است. با این حال افاعیل عروضی مستفعلن مفاعلن فع
14- هر کس نازد ! من و کسی که نمی دانم کیست میان قوافی یک رباعی بالا و پایین می شویم.
15- حالا که کودکان نا بالغ دست هایشان را میان خشتک الفاظ کاشته اند به استحضار می رساند یونُس ِنبی سال های بسیار متمادی میان لوزالمعده ی یک نهنگ نماز می گذارد.
16- آدم به سیب ها نگاه می اندازد و به رحمت ایزد منان است.
17- به طرز اختصار نوح ( رحمت الله ) به رحمت خداوند اره می کشد و آدم های روزمره نیش خند هایشان را به باد هوا واگذار می کنند.
18- فرشتگان اشک هایشان را می بارانند و انسان های فرهیخته پاروهایشان را بر بام ها می مالانند.
20- نیم دنیا حرف است. نیم دیگر اندیشه حالا ببین کی گفتم شعر تمام دنیا را با خود خواهد برد. حالا ببین کی گفتم
21- سلام...ات نفس ها مان ابر می شوند و باران از چشم هایت سُر می خورد میل میل ِ شماست یامرا به خیر یا سلامت.
22- ماه میان اندیشه ی یار شانه می کشد و شعرهای دفتر ارغوانی مایل می شوند.
23- شیخ فرید الدین کدام را انتخاب می کرد میان دین و این همه دنیا – ها ؟
24- به هر حال است. ما میان حروف گیر افتاده ایم و آدم های روزمره زیپ شلوارهایشان را بالا و پایین می کشند.
25- میان نقطه و خط چشم های بسیاری در آمد بااین حال هنوز نمی دانی که نام حقیقی من محمد مجید است.
26- خوش بخت ام! لطفن به احترام الفاظ کلاه از سر بیرون آورید.
27- کودکان فامیل بزرگ شدند و آفتابه های پلاستیکی در دست مادران خشکید. باید بر روی چشم ها دود اسپند طراحی کنیم.
28- وظیفه ی هر نفر مشخص است. سیب در آسمان چرخ می زند و کسی قادر نیست قدر شب های زمستانی را وزن کند.
29- شاهین میان کفه های ترازو زور می زند و آسمان این شهر خاکستری مایل به طوسی است.
30- به شعر های کوتاه معتاد شده ام. بسان ِ طوسی به شاهنامه. در چهارم هجری
31- به عنوان مثال اگر مسیح میان آن کاه دان با تولد خویش بکارت مریم را ندریده بود اک نون سال های ما از چه زمانی نگاشته می شد.
32- انسان های نتاندرتال کمربند هایشان را می بندد و میان برف ریز این روزها دستهایشان را روی بوق فشار می دهند.
33- تقدیم به ویروس های نازنین که محیط حافظه را از نامه هایت پاک کردند.
34- به من که می رسد. فانوس ها خاموش می شوند! من بی چراغ می آیم بگذار ستاره هایت یک ریز به یکدیگر چمشک حوالت دهند . بگ ذار یک ری ز
35- شعارهایم را سرپایی بر زمین می ریزم و خلاص می شوم.
36- حق و حقوق آدم ها میان آسمان ها ریخته است. یک عمر تلاش صادق میلیون ها واژه ی دوشیزه مستفعلن – مفاعلن – فع
37- جوهر مُـهـــــــرهامان خشکیده است. حالا من و این شعـــــــرهای سر گردان دال – دل – دام تا میل شما کدام باشد!؟
38- قرارداد ساده را با حروف ساده باید نوشت: بهشت زیر پای شماست زمین زیر ِ آدم
39- الف لام میم وعده کنید آدمی که نیاید!
40- برف آمد گنجشک ها بی کار شدند.
41- روده هایم دراز شده است و هنوز هم الفاظ بی شماری در انتظار گفتن نام شما فریب رفیق نا باب را می خورند.
42- دوست! به عاقبت دنیا مشکوکم. آدم ها وعده می کنند و می شکنند داستان پسر نوح را خودِ شما نوشته اید.
43- برگ برنده را یافته ام! یک جا نوشته بود: گاوهــــای نرینه راهشان را به هر جا که بخواهند می کشــــــــــــــــانند! تا نظر شما چه باشد !؟
44- گم راه می شویم عاشق می شویم و... تنها میان این همه تن ها – می شویم عشق را تو آفریدی شک را تو ، حتی ... شعر را که دین و ایمان است.
45- آنان که می نویسند: شعـــــر در انحنای یک عین چشم هایشان باز می شود. و... گاهی – هم در نقطه ی نون به خواب فـــــــــرو می روند.
46- به حرف های تو ایمان دارم. دنیا که زمانی به سر بیاید: من و شعـــرهای این دفتر این یک معاهده ی ساده است مرد است وقولش
47- دست مرا بگیر! حالا بگذار تمام عالم آرواره های قیچی هایشان را به یک دیگر بکوبانند! .
28-آذر-87
..................
پسوند اهورایی:
قال و مقــــــال ِ عالمی
................
پسوند بی ربط :
1- تئاتر کرگدن درباره تبدیل شدن مردم يک شهر به کرگدن بر اثر يک نوع بيماری مسری است . کرگدن به کارگردانی فرهاد آئیش نمایش خوش ساختی است با بازیگران خوبی مثل مهدی هاشمی، شهاب حسینی، آتنه فقیهنصیری، مائده طهماسبی، صابر ابر، احمد ساعتچیان و آئیش...طنز تلخ این نمایش با بازی خوب هنرمندانش نا کجا آبادی را به نمایش کشیده است که برای مخاطب آشنا به نظر می آید... شما را نمی دانم!
2- شاید مضحک باشد. اما برای دیدن آتش سبز به سینما سپیده رفتم. چند دقیقه از فیلم را بیشتر ندیدم و به بیرون آمدم. کل سینما 12 نفر نبودند اما از هر طرف صدای چرق چرق ِ چیپس و کیسه بلند بود و از هم بدتر بوی گندی که هر ازگاهی از اهالی محترم بر می خواست ! حالا شما بفرمایید مدیران مقصرند یا مخاطبین محترم!؟
3- تهران را برف گرفت. دلم نیامد این شعر کهنه ی شاملو را ننویسم: برف ِ نو برف ِ نو سلام! سلام! بنشین، خوش نشسته ای بر بام پاکی آوردی ای امید سپید همه آلودگی است این ایام ! یادم آمد سال 1372 که برای اولین با تقویم شعرای نو را منتشر کردم این شعر بامداد را با تصویر نقاشی شده اش در زمستان گذاشتم. کار بسیار نویی بود زمان خودش ... شاید بعضی ازدوستان که سنشان قد می دهد یادشان باشد! نیما- سهراب – اخوان و شاملو هر کدام در فصلی بودند.این کار پایه ی تقویم شاعران ما شد تا سالها و البته الگوی کپی کنندگان بازاری محترم! شاملو که کار را دید گفت چه کار خوبی است اما من سردم شد! شعر مشیری وار است اما انتخاب خوبی است. حالا خیلی ها این شعر مشیری وار را حفظ شده اند. آن تقویم 4 بار تجدید چاپ شد... روزگاری بود.
4- بدون حرف اضافه: کتاب شعرهایم به نام سلطنت اردی بهشت که بعدها شد: " اسم این کتاب سلطنت اردی بهشت نیست " که مدت ها در انتظار مجوز در وزارت محترم ارشاد بود و آخرین بار خیالمان را راحت کردند و گفتند کلن غیر مجاز! دارد مجوز می گیرد احتمالن! چند بار اعتراض دادم و وقتی که دیگر رهایش کردم و نا امید بودم از این اوضاع از ارشاد زنگ زدند که بیایید اصلاح کنید. رفتم دیدم چند شعر را گفته اند بردارید و تعهد بدهید که چیزی هم جایش نگذارید. حدود 15 خط هم از کل کتاب باید سانسور شود و با تعهد چاپش کنیم! اگر خدا بخواهد همین شنبه تعهدات کتبی را با کمال میل می دهم! دیگر داشتم از چاپ این کتاب ناامید می شدم. راستش را بخواهید من در کار این >>>>> دنیا مانده ام !!
|
|
|
|