اهـورا

 






01 January, 2009

چند تاش ناقابلText Color
و یک عدد پاک کن لیرا
ساخت آلمان شرقی و غربی

...................................



سلام!
خطوط دست هایم را
گم کرده ام.
این جا دروازه ی شمران است
ماشین ها بوق می زنند.
جوانان بالا بلند
بازوهایشان
از زیر پیراهن ها ی استرج
کلفت کرده اند
و شربت آب لیمو پخش می کنند.

+ + +

ما ابروهایمان را به آسمان می اندازیم
و هشت های بی شماری
میتن خیابان
هفت می شوند.
ماشین ها به راه می آیند.
یکی یکی – می آیند.
دسته ... دسته
در صف های منظم
بیرق ها چرخ می خورند
و صدای کسی
به هیچ کس دیگری
نمی رسد.
به هیچ کس
هیچ
هیچ


+ + +


ما گل های خندانیم !
برای یزید ابن معاویه
نامه های دو برگی تا کرده ایم
و متن تمام نامه هایمان این است:
صبوری کن تا نوروز باستانی
قلک هایمان را می شکنیم
و سهام آب معدنی دماوند را
به کربلا ارسال می کنیم.
حالا تو و خر این شیطان
یا سوار
یا بیا و پیاده شو!
تااین جمعیت حیران
علامت های سئوال را
از میان چشم هایشان
پایین بکشند.
کرکره
کرکره


+ + +


پدرها و مادرها
از میان روزنامه های سیاسی رژه می روند.
و کسی را نمی شناسد.
ما برای شمرابن ذی الجوشن
اضافه کاری خواهیم کرد
و نامه های فدایت شوم را
از پشت اکو مهدی
برای بازماندگان کربلا
پرتاب می کنیم.
فردا را که کسی ندیده است.
دی روز هم
هزار و چهار صد ساله شده است.
پدر و مادرها می روند
و او کسی رانمی شناسد.
کسی را
هیچ کسی
هیچ
هیچ


+ + +


خطوط دست هایم را گم کرده ام.
میان حلقه های بی شمار
تا پیدایت کنم.
حالا – اگر فرصتی باشد
مشت هایمان را گره می زنیم
و بعد از خواب نیم روز
به آسمان چندم پرتاب می کنیم.
حالا اگر راست می گویید
سلام ما را جوابی دهید
و از آن بالا
نیم نگاهی به این جماعت اندازید
تا بیش تر از این
بر سر و روی خود نکوبانند.

+ + +




تمام مردم این ناحیه علمدارند.
دست ها بلند می شوند
و در کمال ناراحتی
به سینه ها کوبانده می شوند.
پرچم ها در آسمان چرخ می شوند.
چنارها سر می جنبانند.
و صدای طبل ها
دل گوسفندهای بی گناه را
می ریزد.
بااین حال کسی نمی خواهد
اگر دین ندارد
حداقل
آزاد مرد باشد
آزاد
مرد
باشد

حد اقل



+ + +



این یک شعر ام روزی است
و این >>>> هم دنیای تو است.
هر کس کار خود را می کند
یکی آزاد و مرد
یکی دیگر آب را بند می آرد.
قطره
قطره
چک
چک



+ + +



میان این مختصات جغرافیایی
دست ها را بلند می کنیم.
فریاد می کشیم.
فریــــــــــــــاد – فر
یـــــــــــــــــــــــــــــــاد
بعضی مداد های هاچ ب را می تراشند
بعض ِ دیگر
پاک کن ها را
روی حرف می مالانند.
و جوان های بالابلند
با بازوهای قلمبه
زیر دروازه ی شمران
شربت سن ایچ
به خورد عابران می دهند.
سن ایچ
و دیگر
هیچ


هیچ
هیچ


تا میل شما کدام باشد.




12- دیماه – 87




......................


پسوند اهورایی:

شاه نشین چشم من
تکیه گه خیال تو است.
جای دعاست
"شاه من "
بی تـــــومباد
جای تـــــــــو

 Majid | 4:53 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter