فينـــــــگر تاچ !؟
.....................
" بِسم ِربّ ِالشُهَدا "
-
-
-
-
-
و صديقين
به انگشت هاي اشاره
محتاج اند.
مردم مي زنند.
نان ِ شب را كه درندارد
ديوارها به گوش ِ كسي نمي رود
و جعبه هاي مقوايي
از مضروب ِ دست ها
اعلام ِ انزجار مي كنند.
*
يك بار هم
آدم كنار قوافي گم شد
ديوارها گوش هاشان را تيز
شيخ چراغ ها را
فوت مي كرد
و در
به در
زمان: يكي از همين روزها
مكان: جايي شبيه تهران
*
نان شب مردم
از ميان درها عبور
و شاعران غزل سراي
فاعِلاتُن
َمفاعِلُن
َفعَلـُـــن
بوي جواني چنارها
خيابان هاي تهران را سبز كرده است.
صداي كلاغ ها
قار.........قار
و گنجشك هاي روزي
به نقطه هاي خرداد
نوك مي زنند.
دريغا ...... از ياد برده ايم
و ام روز
به طور معجزه آسايي
بيستم خرداد ماه است
به رسم ياد بود
خطي ز دلتنگي
*
مي نويسيم.
در امتداد ديوارها
و درها تا خورشيد فرصت دارند.
كسي به روي خود نمي آورد
و جعبه ها
از انگشت ها ودخيـــــــل ها
دواير بي فرم به آسمان مي پرانند.
مي نويسم
خطي ز دل تنگي
دل دل مي كنم.
برا ي نوشته هاي آن طوري
آن روز كه نيت كردي
بلند بلند بنويسي : سيب !
و از آسمان قل خوردند روزها
ماه ... سال .... دنيا
روياهايمان
و چشم هاي رنگي تو ....
مردم به نان ِ شب
ديوارها به گوش ِ كسي نرفت.
الا .... يا .... ايهاالساقي ! ....
*
شيخ از سفرهاي خود
با چراغ مي گويد.
صالحين
به كلاه هم نگاه مي كنند
و به ابرها
ابرو مي پرانند
و صديقين
به انگشت هاي اشاره
محتاج شده اند.
صدقه دفع بلا مي كند
صدقه دفع بلا مي كند
صدقع ...... دفع ......
بلا ............. مي كند.
مردم نان ِ شب را
بين گنجشك ها تقسيم مي كنند
و چراغ ها را به خانه – حرام
ما ..... بين مكعب ها
گرفتار شده ايم.
"الا
يا
ايهاالساقي "
ما ميان مكعب ها گرفتار شده ايم
و دواير بي فرم از خنده ريسه رفته اند.
شاعران
انگشت هاي خود را
به آسمان ها
پر ...... تا .......ب ... مي كنند
" الا
يا
ايهاالساقي "
شاعران
انگشت هاي خود را
به آسمان پرتاب مي كنند
سبر خواهد شد
و خانه از تحرك ِ گنجشك ها
جيك !
-
-
-
-
-
-
-
صبورباشيد
فردا را كسي نديده است.
20-خرداد-88
....................
پسوند اهورايي:
به مردمي
نه به فرمان
چنان بران كه تو داني
................
پسوند بي ربط :
1- در مورد اين روزها و انتخابات زياد نوشته ام در فيس بوك و اينها اما فقط مي خواهم اين را بگويم كه اميدوارم جوان هاي ما هر انتخابي كه دارند با شناخت از طرف انتخاب شده باشد. بدانند طرفشان كيست و كه بوده است و چه كرده است و بايد چه بكند. بدانند از او چه بايد بخواهند و از روي احساسات دخيل بر انگشت و دست خود و ديگران نبندند. ما بايد با پدرانمان تفاوت رو به رشد داشته باشيم. بايد از آن كه انتخابش مي كنيم گرو گيري مناسبي داشته باشيم و آزادي قلم و انديشه و آزادي هاي شهروندي از او بخواهيم. آزادي شهروندي با فرياد و سر و صدا و بزن و برقص در خيابان ها فرق دارد.... بگذريم.
2- در اين گير و دار و سر و صداي انتخاباتي و ما جراهايش ديدن فيلم ( در باره ي الي ) نعمتي است. واقعن بعد از مدت ها از ديدن يك فيلم لذت بردم آن هم در اين گير و دار فيلم هاي چشم و ابرويي و شعاري ... داستان پردازي و داستان در داستان بودن فيلم – فيلمبرداري و توليد اضطراب و شادي و غم نهفته در فيلمنامه و استفاده ي به جا از عناصر داستاني و البته بازي بازيگران اين فيلم معركه است. فيلمي كه در دقايقي واقعن به فيلم هاي هيچكاك مي مانست. اگر نديده ايد فيلم را از دست ندهيد. اين را اضافه كنم كه بعد از مدت ها يك پايان بندي متفاوت در اين فيلم ديدم كه البته شايد به ذائقه ي تماشاچي ايراني جور در نيايد.
3- خيلي حرف هاي ديگر كه باشد براي بعدها ....