حادثه اي براي قلم ِ " بيك "
و مالكان عالـــي تبارشـــان
...................................
1-
مالك ِ اين قلم ِ " بيك "
ميان خطوط ِ متقاطع
بي تاب – تب – تن.... ها
اما ،
براي قسمت كردن
لطيفه هاي زيادي در آستين
موجود مي باشد.
2-
ديوارها درگير
و علم وراثت گرفتارمان كرد.
ما، به سانتيمترهاي مكعب
وابسته ايم
و به رنگ ديوارها
ضرب،
تقسيم.
3-
بااين حال
خويشاوندي تن پوشي است
ميان مشت هاي هشت ضلعي
بزرگان اين قوم
از انديشه تهي .... و
جوان ترها ........ تن ها
بااين حال
خويشاوندي، تن پوشي است
ميان ِ مشت هاي هشت ضلعي
4-
آرزوهاي مردم اين ناحيه
چراغي است كه بر مسجد حرام،
لطفن به شمارش اعداد
نشان ِ اين قلم " بيك " را
لحاظ فرماييد.
5-
به علت حوادث
دل را ميان رسم الخط عين
گرفتار كرده ام
به عاقبت الفاظ
.....
به خير باشد.
6-
ميان دال و دُرنا
ر- نون – الف
صبوري واژه ي است
هـــرجــــــــــايــــــــــي
و سه نقطه ي اين پ
پاينده
پيروز
پا برجا
7-
شاعر- آن آدم متحيري است
كه هزارن سال پيش
از خيال پرواز خندان
و اك نون
از حركت نقطه به خط
در سينه ي پرستويي ماجر – هم
شاعر
آن
آدم ِ
تن
ها
8-
ميان ماه و من گردون
آنتن هاي فراواني سبز شده اند
و هفت سالگان بالا بلند
برفك ها را
از روي بام پارو مي كشند.
9-
و آدميت شعار مضحكي است
كه به راحتي خوردن آب
ميان يك چهار راه
با فريادي بلند
سه – دو – يك
نقطه!
10-
لطفن چنانچه براي شما مقدور است
بياييد و مالك ِ اين قلم ِ " بيك "را
نصيحت – يا
اتمام حجت كنيد.
و نقطه اي ميان بال هايش
به رسم امانت ، مرحمت فرماييد.
11-
آقايان ِ بالا بلند !
حالا كه اين همه بالاييد و بلند
از آن بالاي بلندتان
به رسم ياد بود
نقطه اي عنايت كنيد.
12-
به عنوان مثال:
اگر نويسنده ي بيك به دست
بخواهد شما را ملاقات كند
و از پارچه هاي سفيد بيزار باشد
كدام يكي را بايد ببيند !؟
13-
يا آرام مي شويم
يا به خوابي عميق فرو مي رويم.
دست خوش ِ دربانان بهشت را
14-
تنها كه باشي - باز
ميان چهار كلام – حرف
با ( ... ) سه نقطه
گرفتاري
15-
خدوندا !
با اندكي پوزش
شما كه تبارك و تعالاييد
صداي مالكان اين قلم ها بيك را
طوري بشنويد كه بال هاي قديسان
به نقطه ها – تا بالاي بلند
ناكار نگردد.
16-
انشاالله
ماشاالله
20- تير- 88
..................
پسوند اهورايي :
يارب مكند آفت ايام – خرابت
................
پسوند بي ربط:
قاعدتن و برسم تاريخ بايد در اين بي ربط حرف هاي مربوطه اي زده شود اما راستش را بخواهيد اصلن حوصله ي زدن و نوشتن حرف هاي هميشه گفته را ندارم – هنر هنرمند زننده ي تمام حرف ها است و من حالا مي خواهم حرف بي ربطي بزنم به بهانه ي درگذشت مايكل جكسون به قول خودشان كينگ آف پاپ !
با اين كه مايكل پديده ي نسل من بود و اين سالهاي اخير از ديدن قيافه و حواشي پيرامونش حالم به هم مي خورد – اما با همه ي اين حرف ها مراسم درگذشتش را كه ديدم گريه كردم! انگار كه تمام نوجواني و ابتداي جواني من ونسل من را با خود مي برد. شايد نسل بعد از من و بعدي آن حتي مايكل را به عنوان بُت و خواننده ي بزرگ و غيرو بشناسند اما براي نسل من مايكل جكسون پديده اي بود از ميان بگير و ببند و جنگ و انجَزَ وعده ! با فيلم هاي بتاماكس بيرون مي پريد. نسلي كه از صبح كله ي سحر بايد در صف هاي طولاني مي ايستاد سرود و دعا و ثنا و التماس مي كرد به درگاه خداوند و هزار مدل شعار و مرگ بر صدام و آمريكا و شوروي و يزدي و بازرگان و كل ملي گرايان و ديگر خائنان مي داد !!! و بعد مي رفتيم در كلاس هاي درس در را مي بستيم و بزن و برقص ! دنيايي بود! من اول دبيرستان بودم. هنرستان صنعتي الكترونيك مي خواندم و كارگاه برق مجالي بود براي تمرين رقص پاي مايكل جكسون كه حالا ما از ديدن فيلم هايش تريلر و بيرد و غيرو چهار شاخ مانده بوديم و اين آرزوي رنگي ما بود. نسلي كه بين اسلام ناب محمدي – شعار و مايكل جكسون تلو تلو مي خورد. شعار مي داديم چون مجبور بوديم و رسم بود از اسلام ناب مي شنيديم چون اعتقاد داشتيم درستش اين است ( اما با آن جواني نمي فهميديم ربطش با آقايان چيست و كجاي اين مديران و ناظم هايمان ناب و محمدي هستند !؟) و مايكل جكسون برايمان رويايي بود با آن همه رنگ و لعاب و دكور و رنگ و نور و رقص! رقص پاي معركه اش انگار ما را از آن دنياي هرج و مرج كه هر روز يكي از هم نسلي ها را مي بردند يا در جبهه كشته مي شد رها مي كرد. دوستاني را به ياد دارم كه جبهه مي رفتند و يواشكي با ما مايكل گوش مي دادند. دوستان ديگري كه مي رفتند و با مشت و لگد در سرويس مدرسه به جان هم مي افتاديم چون ما دست مي زديم و مثل اخراجي هاي آقاي ده نمكي مي خوانديم . البته احتمالن آقاي ده نمكي آن روزها خودش بزن بود اما نه از نوع برقصش !! يادم است دوست زيكو پوش من اكبر كه شهيد شد بعدها از اين رو كه به آن رو مي شد به ما كه با هزار بد بختي با راديو هاي بي جان ِ آن روزها از صداي آمريكا مايكل و برك گوش مي داديم مي گفت من ديگر فعل حرام انجام نمي دهم و آنها اين ها را ساخته اند براي منحرف كردن من و تو... يادش گرامي باشد. آن روزها كه داشتن ويديو حرام و جرم بود و ما با وديو شيطان را به خانه هايمان مي آورديم در كنار دل مشغولي اصلي خودم ( شعر ) لذت بخش ترين چيزها كرايه فيلم بود و جمع شدن خانه ي دوستان و ديدن شوي مايكل سياه چرته با آن حركات نمايشي و بعضي ها تمرين مي كردند در پارتي ها مثل او برقصند. يك روز با موتوري تصادف كرديم از پشت به آن زدم با ماشين و گواهينامه هم كه نداشتيم. طرف آمد پايين و برك زد گفت داداش يك فيلم مايكل در ما تحت قايم كرده بودم حالا كار افتاد !!! فيلم كرايه اي بود و آشنا شديم و فيلم ازش گرفتيم .... آن روزها كه برادران راست و چپي و اصلاح شده ي اين روزها موج ِ حزب الله ماشالله راه انداخته بودند و شعار : بوتيك موتيك مايه ي هرفساد است مي دادند. ما 16-17 ساله بوديم پشت موي مايكلي مد بود ريختند همه را گرفتند با يك ماشين اصلاح و طرف داد مي زد رفيق رفقاي مايكل بيان اصلاح !!!!
ما در مي رفتيم و بقيه كچل مي شدند. يك عده دست مي زدند سوت مي زدند و موتوري ها مي آمدند و داد مي زدند : پانكي سوسول فدايي! ما اومديم كجايي ؟ J باز كه مي رفتند رفيق رفقاي مايكل مي آمدند !!
به يكي از آشنايان كه از ايتاليا مي آمد سفارش تي شرت مايكل داديم و طرف مي گفت به مامور گمرك پولي دادم گفتم براي كمك به مستضعفان و طرف چمدان را تحويل داد و ما صا حب تي شرت مايكل جكسون شديم كه هر دفعه براي رفتن به مهماني يكي آن را مي پوشيد!!دوره اي بود كه بايد طي مي شد تا راهمان را بشناسيم اما مايكل جكسون با آن صداي تكان دهنده و حركات عجيب و غريب اش براي ما حكم مسكني داشت كه زير موشك و توپ و تانك و جنگ و شعار و مشت هاي گره كرده و پدر سوختگي و گند زدنهاي نسل ِ قبل از ما استفاده مي شد و عالي جواب مي داد. شب ها تا نيمه شب سر كوچه بودن و گپ زدن و برك زدن و مايكل شنيدن و در رفتن از دست كميته ....
بعدها هر باري كه مايكل را ديدم تا همين روزها مكث كردم. ياد نوجواني در آن دوران خفقان افتادم – ياد درگيري ما ميان اسلام ناب محمدي و انجز وعده – با تريلر مايكل جكسون و بعدهاي بزرگي در گيري ما بين موسيقي كلاسيك باخ و بتهون و گوستاو مالر و شعرهاي بامداد با نوارهاي جديد مايكل ... انصافن مايكل با همه ي آن ها پا بپا بالا مي آمد و نسل من هر چه اندوخت كنارش صداي مايكل را گوش مي داد...
وقتي فيلم تدفين و بزرگداشت مايكل جكسون را ديدم ناگهان تمام اين ماجراها و داستانها از جلوي چشم هايم گذشت و بعد با آهنگ «Heal the World» یا دنیا رو شفا بده گريستم بي شك او نابغه اي بود كه دنيا را – جوانان دنيا را با دوستي و رقص تكان داد – به هم پيوست و براي مردم خودش ثروت و شادي به ارمغان آورد – با تمام بديهايي كه مي گويند او داشته است كنار هم بگذاريم ببينم چه از آب در مي آيد. !!
................
پ . ن :
متن ترانه «THRILLER» یا دلهره آور
It s close to midnight and something evil s lurking in the darkUnder the moonlight you see a sight that almost stops your heartYou try to scream but terror takes the sound before you make itYou start to freeze as horror looks you right between the eyes,You re paralyzedCause this is thriller, thriller nightAnd no one s gonna save you from the beast about to strikeYou know it s thriller, thriller nightYou re fighting for your life inside a killer, thriller tonightYou hear the door slam and realize there s nowhere left to runYou feel the cold hand and wonder if you ll ever see the sunYou close your eyes and hope that this is just imaginationBut all the while you hear the creature creepin up behindYou re out of timeCause this is thriller, thriller nightThere ain t no second chance against the thing with forty eyesYou know it s thriller, thriller nightYou re fighting for your life inside a killer, thriller tonightNight creatures callAnd the dead start to walk in their masqueradeThere s no escapin the jaws of the alien this time (they re open wide)This is the end of your lifeThey re out to get you, there s demons closing in on every sideThey will possess you unless you change the number on your dialNow is the time for you and I to cuddle close togetherAll thru the night I ll save you from the terrors on the screen,I ll make you seeThat it s a thriller, thriller nightCause I can thrill you more than any ghost would dare to tryGirl, this is thriller, thriller nightSo let me hold you tight and share a killer, diller, chiller,Thriller here tonight(Rap performed by Vincent Price)Darkness falls across the landThe midnite hour is close at handCreatures crawl in search of bloodTo terrorize y awl s neighborhoodAnd whosoever shall be foundWithout the soul for getting downMust stand and face the hounds of hellAnd rot inside a corpse s shellThe foulest stench is in the airThe funk of forty thousand yearsAnd grizzly ghouls from every tombAre closing in to seal your doomAnd though you fight to stay aliveYour body starts to shiverFor no mere mortal can resistThe evil of the thriller(Into maniacal laugh, in deep echo