|
01 September, 2009
كيـــــــــش !؟ ............... " براي سيد محمد خاتمي "كيش!
مهره ها را تقديم مي كنيم.
( به آسمان ها و دست هايمان كه پرتـــــــــاب مي شوند نيم نگاهي )
مهره ها را با ادب و احترام تقديم مي كنيم. برج ها پيل هاي كج تاز اسب ها را – كه چهار نعل اسب هاي – اِل را
( الهي ! نه به اعتراض نه به التماس )
تقديم مي كنيم. مهره هاي زيباي ماه رو را حتي وزيــــرانمان را وزيران ِ عاقبت انديش را
( به آسمانها – معتاد و به ستون ها محتاج شده ايم. نيم نگاهي – ربّي ! )
هم چنان همچنـــــانيم كه تقديم مي كنيم. با عزت و احترام مهره هاي خوش تراش ِ فكور با آن شيارهاي مورب! ما ميان چهارخانه هاي سپيد سياه و سربازان پياده نظام ما پياده هاي كوچكي بيش نيستند و تمام نظامشان را به ضرب خانه ها مي نشانند. و ما بازي مي كنيم همچنان هم – چنان
( دست هايمان را از روي بام و آسمان كه كوتاه مي آيد!؟ دست هايمان را به آرزوي تو- پرتاب مي كنيم )
با ادب با احترام و عرض ارادت فراوان مهره هامان را مهره هاي سپيد را تقديم شما مي كنيم. و سياه، به خانه هاي بخت مي خوابانيم. بزرگان سيه مهره بازي مي كنند. بزرگان سيه مهره بازي مي كنند. بزرگان سيه مهره بزرگان بازي مي كنند.
( الهي ! براي يك بار هم كه شده است بيا و به اين همه مردم كه مات شده اند بر آسمانها با آن ستون هاي بالا بلند نگاهي پرتاب كن ... الهي .... پرتاب كن ! )
مهره ها را تقديم مي كنيم و برايشان بالا مي زنيم. اين يك رژه ي نظامي است مهره هاي بزرگ ندانم كار، و سربازان كوچك تمام هنرشان را با يك خانه حركت به چپ به راست كيش مي كنند. كيــــــــش !
( انگشت هايمان را به آسمان مي پرانيم و به صداي تيك تاك ساعت ايمان آورده ايم )
اما، كما في السابق با ادب و احترام مهره ها مان را تقديم مي كنيم.
28-مرداد-88
.................
پسوند اهورايي:
نخواهد مانــد ..................پسوند بي ربط:نمي دانم چه بايد گفت. در اين فضاي مسموم و تهوع آور كه اين همه بلا بر سر نخبه هاي اين كشور مي آورند. اين همه در گيري و پدر سوختگي را چطور بايد تحمل كرد در اين بدترين ِ سال ها - به قول بامداد: سال بد. نمي دانم چه بايد نوشت از اين فضاي مسوم--
|
|
|
|