|
12 February, 2010
قسم – آيه ..................
سو گند بر اين حروف ابتر عقيم – نا بارور – نازا كه نسل اندر نسل شيريني شعر فارسي را به مسئولين محترم گوشزد مي نمايند.
2- سوگند بر اين ماه كه هميشه ي خدا پشت ابرها پنهان است. و به مانند سال هاي پيش از نجوم تعجب آدمي را بر نمي انگيزاند. و قرص كامل – حتي ميان مجذور شعاع در عدد پي مضروب نمي شود.
3- سوگند بر آدمي كه به تنهايي سال هاي دور ِ تو هاشور مي كشاند مي كشد – مي ميراند و خليفه گان هفت قاره اش حق التاليف خود را از خلق خدا مي طلبانند !
4- سوگند به باد هاي موسمي كه چون بر مي خيزند صغير و كبيررا با به جا نمي آورند جهان به خوابي عميق فرو مي رود و هفت سالگان بالغ زير بيدها – مجنون باد را مي لرزانند.
5- سوگند به ستارگان كه چون ماه به نيمه فرا اندر رسد به هم چشمك مي زنند افلاك – خاك – پاك قمر ميان عقرب كمانچه مي كشد ناهيد به تار بي غمي مي كوباند و بهرام، هزاران هزار سال است بر طبل جنگ - بَم ب َ بم. تا پيروزي ....
6- سوگند به طبيعت آدمي و منشاء انواع كه انسان هفت گانه را به تن پوش انجير وانهاد و از بهشت پرتاب شد. آدمي دريغا – تماشاگر نمايي است كه شعارهاي نا هنجار – جار مي زند.
7- سوگند به خواب ليمويي اين بعداز ظهر و مردمان شريفي كه خيابان ها را از دود وسايل ِ آمد و رفت مي آورند و مي روند و از ميان مشت هاي هشت ضلعي شان حروف ِ الف باي فارسي به هوا پرتاب مي شود.
8- سوگند به آزادي بشر هنگام كه به دنبال حقوق خويشتنش قوانين خود نوشته را مي جوراند. غافل – كه آزادي حروف اندكي است كه به خودي خود ميان الواح گنجانده نمي شوند.
9- سوگند به شب هنگام كه چادر مخملين آسمان نقطه باران است و از ميان روياهاي آدمي خواب خير مي شود. اگر كساني ديده باشندش
10- سوگند براين فصل زمستان كه سي سال آزگار – مدام به كوري چشم شاه بهاراست. بهار است
23/11/88
............................. پسوند بي ربط:
1- منظور اصلي اين است. اگر حرف از اخلاقيات مي زنيم. چگونه است كه اين همه فيلم نا هنجار، اخلاق گريز و لمپن به مردم هميشه در صحنه هديه مي كنيم به شرط آن كه فقط به فقط كمي بخندد؟ چطوراست كه پر فروش ترين فيلم لمپني نستالژي دزد ِ محبوب مردان قانون اين روزها پر است از شوخي هاي جلف – بزرگي هاي حال به هم زن – و حركات به قول يكي شنيع ( اميدوارم املايش درست باشد ! ) بعد دم از اخلاقيات ؟ گفت دم خروس را باور كنيم يا آن قسم و آيه را؟ سينماي اين روزها را ببينيد متوجه منظور مي شويد. جاي تاسف دارد آن سينماي فهيم و عميق و تكنيني ايراني دارد به كجا مي رود ؟ در مورد جشنواره ننويسم به تر است. كجاي كار ما ايراد دارد كه فيلمي كه 5 سال است توقيف است مجاز مي شود و چند سيمرغ مي برد؟ 2- در مورد محسن نامجو قبلن به اندازه ي كافي نوشته ام و گفته ام كه اميدوارم اين استعداد مثل بيشتر استعدادهاي اين سرزمين گرفتار آتش هاي خود خواسته يا ديگر خواسته نشود. دلم نيامد ننويسم : آلبوم آخر نامجو بيشتر عقده گشايي است. هنر اگر هنر باشد من ِ مني درش نيست – يعني من خصوصي در آن وجود ندارد من اگر مني باشد من ِ جمعي است كه مي ماند.با انگشت نشان دادن چه درست چه اشتباه و غيرو كار هنرمند نيست.. بلاي جان هنرمند است آن هم هنرمندي كه دارد نو آوري مي كند و به دنبال نشانه و اشاره است ... نه به آن غلط كردم و عذر خواهي از مقامات مردم و ساحت و ساعت و غيرو نه به اين امان و فغان ! آقاي نامجو خر مراد از دستت به در شده ! 3- فرماليسم بايد از درون محتوي شعر بيرون بيايد. ساده نويسي با ساده انگاري شعري فرق دارد – اساس! – شعر اگر شعر باشد بايد تهي باشد از طفيلي هاي دست و پا گير – شعر بايد شاعرانه باشد حتي اگر از زمان و زمانه اش بگويد و حتي بنالد بايد شعر باشد – شعر محل عقده گشايي نيست. – ايهام اعجاز و تكنيك هاي هزار ساله اي از اين دست بايد با فرمت ام روزي اش تجربه شوند. نو شوند و به مسلخ حرف در افكنده شوند. ساختار شكني بايد در فضاي نا پيموده گنجانده شود – آشنايي گريزي با آشنايي ستيزي و اخته كردن معاني و مفاهيم فرق دارد – گريز از آشنايي به معني دريافت و اشراق تجارب تازه اي است كه مجال نمي دهد عادت تا آن را به دست آوري – َا، نورمالي بايد با افق هايي كه هنوز به چشم ما نيامده اند انجام شود نه با كف صابون و حباب ِ آب ! حرف هاي هزار بار زده اي است كه با دوست عزيزي به بهانه ي نيمچه نشست !! ادبي زده شده – در پسوند هاي آرشيو اين وبلاگ پر است از اين بحث هاي ادبي تكنيكي دست و پا گير كه در اين سال ِ سي !! نوشته ام و حالا حوصله و وقتش را ندارم! فقط تكرار مكرارات است. 4- گفت بسي رنج بردم در اين سال ِ سي به ميمنت و مباركي انشاالله !
|
|
|
|