|
25 February, 2010
من مَنيّتِ انسان پست مدرني كه به آسمان خوشنود است و خورشيد باتمام بزرگي اش ميان ماه و او واسطه مي شود. ..................................................
من كه مي گويم. من را نمي گويم. نه من هستم ديگري باشد اگر ديگري ِ ديگر حتي هم.
من به آسمان خوشنود بوده ام – سال ها )ها مي كنند ، آن طرفي ها مي آيند ) زمين به گردش خود محتاج است. انسان فلات هفت گانه را با گام هاي ذوذنقه ي خود علامت مي چسباند. ماه پشت ابرها و روي تو كه پنهان سال سال سال
خورشيد با تمام بزرگي اش ميان من و ماه واسطه... ندا مي آيد. چه كرده اي ؟ بنده ي من آيا – حال حالا كه حال استمراري است و ماضي هاي بعيد كه از شما بعيد بود با آن بُعد بَعد – من مي مانم و تنهايي تن – ها ها مي كني خواب عالم عميق مي شود.
يك با ر هم ، حدود ساعت تنهايي من كنار آتش نشسته بودم. به اشتباه در زندان و برادران تنومند ام بيف استراگانُف با نوشابه هاي سياه به يك ديگر تعارف مي كردند. و از ميان دندانهاشان ايملپنت هاي سپيد رخ مي نمودند.
من كه مي گويم نه من ام – من من آينه ي تاريخ ام – من من آسمان – ريسمان من واحد آزمايي هستم از اين خلق كه هميشه ي خدا با خُلق هاي تنگشان تُنگ گلاب مي شوند. بالا مي روند. پايين مي آيند. شعر مي شود.
شاعر هميشه تنها است. شاعر ميان مجذور آينه هم – حتي شاعر اگر باشد – شاعر است. زبان حروف را مي فهمد. روياهايش به خواب گل هاي محمدي كوك است. و از ميان چرخ دنده هاي ساعت اش ياس هاي عطر آگين يال افشانند. شاعر عاقبت حروف است. آخر عيش است و نشانوش خاصه شاعري كه چونان من ننوشاند و ندماند به پُك : كه من ام من كه مي گويم. من نيست اين اين من است كه من مي زند. منامن است. من منانه ...
به عبارت ديگر ماه ساده ترين احساس آفرينش است. هنگام كه انساني از درون فرياد بلند بلند – بگويد : آه بي ميل در افتادن به آغوش چرك ِ فرماليسم. فرم را به خاك سياه نشان مي دهد. وماه ميان ساعات شرعي تيك مي زند.
بعضي گرسنه ي نان بعض ِ ديگر آب و آبرو بعضي هم به ابرها ابرو مي اندازند و با زبان انتزاعي خود گرسنه ي لقمه اي آزادي اند. شكم گرسنه دين و ايمان نمي شناسد. اما ، هنر را به جا مي آرد خوب
هر روز كلاه از سر بر مي دارد و با صداي كسل كننده اي مي گويد : سلام ام روز هم روز ديگري بايد باشد.
به دل خوش به دال ِلام به لام ِ دال
6/12/88
..................
پسوند اهـورايي:
تو خود حجاب خودي – حافظ از ميان برخيز
|
|
|
|