|
26 March, 2010
مبارك باد را مي گويم ! ...........................
از ميان بهار از بهشت ِ اردي بهشت از داد ِ خرداد تا من ِ بهمن تا دال اسفند .
من از ميان نقطه هاي سرگردان نقطه هاي قرمز – پاك – قطره چكان بوي سرب گداخته - معلق در آسمان اين شهر ( درصد آلودگي هوا را مي گويم )
من از ميان تنگ بلور ماهي آغشته به آب – تصفيه - پاك سازي شده خاشاك از ميان تهي شده زلال و مالامالان – مشت ومالش ( آب خوش گوار تهران را مي گويم )
از رنگ معصومانه ي گندم سبــز – سبــز – سبــــز تر تر از آسمان ابري اين روزها ي – بَ هار ي آغشته به گلوله هاي شيرن ِ شادي ( گلوله هاي نُقل را مي گويم )
از آرزوهاي حبابين اين ماهي ماهي سرخ – آويخته در ميان اين تُنگ تُنگ تنگ - بي روزن محبوس ميان سفره ي شادكامي آ – دم ها آدم هاي خوش برخورد خوش آداب و سخن شناس كه دعاي عيدانه شان به لهجه ي اعراب حول حالناشان الي احسن الحال ( يا مقلب القلوب را مي گويم )
با سيب هاي هزار بار چرخيده قرمز – خوش خوراك – نوش چرخيده و باز بر سر جاي خود در افتاده با سلام و سلامتي سُر – مُر- ُگنده زنده ناميرا
من از ميان سال خيال و خواب به سلامت گذر كرده ام تا برايت بنويسم: صد سال به از اين سال خوب – خراب – خنده
به ميمنت و شاد كامي ( مبارك باد را مي گويم )
6/فروردين/89
..................
پسوند اهورايي:
خوش است خاطرم از فكر ِ اين خيال ِ دقيق
.......................
پسوند بي ربط:
اولن تبريك براي سال ِ نو وتشكر از دوستاني كه تبريك گفته اند و فرستاده اند. دوم حرف هاي زيادي است كه باشد براي بعد اما در اين روزها كمي ياد گذشته كردم و فرصت بي كاري ترانه و غزلي براي عيد و ماهي نوشتم. گفتند به! چه خوب شده است. گفتم مثل خوردن آب است. وقتي مي نويسي مي بيني نو نويسي چه كار نفس گيري است . به قول رضا براهني عرق ريزان روح است ! وقت كنم به عنوان واجبات كلاسيسيسم ! در همين پسوند مي آورم .
|
|
|
|