|
21 December, 2010
ديالـــوگ ...............
دام – دَم – مادام
دانه ريزان با رنگ هاي درهم چشم با ابر – ابــرو، با آبــرو اميد!؟ هزار هزار آرزو؟ - .......
به دام – مادام است. كه كسي در وفا- دارت باشد بر دار ِ وفا با آب با تاب و در قابي خالي به مفهوم رنگين كمان با كمال تعجب نگاه اندازي
دوستات دارم ميله هاي بلندي است تا انتها كه آن فرشتهي مقرب با قرب، تقريب - قرابت از راه ميآيد. فرشتگان هفت ساله زيرگنبد كبود ابروهايش تكليف خود را چراغاني – مي كنند در عمق چشمهايش اعداد زوج، جفت و در ميان چال گونهاش حوريان بهشتي آب تني – مي كنند.
عشق مفهوم فريبايي دارد كه ميان دلخوشي لبها قِل مي خورد.
واژهها فريب كارند. واژه هاي دوشيزه فريب كارانند. فريب دهندگان پر مدعا پروانه و شمع با رنگهاي درهم رنگ نگاهِ عين - نور ديده ام، سلام - سلام! كجا كه از اين طرف؟ - ها! ميان واژهها واژههاي بي حيا كه دلشان اين جاست دنياشان به وسعت چند سطر و دينشان، امــــــــــــــــا اما اما - به عنوان مثال؟ تمام واژههاي فريبندهاي كه براي توعين هستند و در غياب توغين مي شوند.
حالا بايد شما بگوييد: به عنوان مثال تا كي بايد آب پاشيد. خاك بر پيشاني گذاشت و در ميان پريشاني الفاظ اسم شما را بر زبان آورد و به رنگها دل خوش بود ؟ - رنگهاي درهمِ ابرو انداز- و به عاقبت واژهها ايمان داشت!؟
دام- دَم- مادام
راستي!؟ شما چند سال عمر ميكنيد. - ........ چه حرفهاي غريبي مي زنيد.
14-آذر-89
.................
پسوند اهورايي:
به جان آمد....
|
|
|
|