اهـورا

 






12 April, 2011

پيــــش – گفت – آر

.......................



ماجرا از آن‌جا آغاز شد

كه سعي كردم

نفس راحتي بكشم.

بعد،

بهار را ميان خيابان‌هاي تهران

به بادهاي موسمي واگذار كردم.

بعد، تابستـــان

بعد، پاييــــز

بعد،

زمستــــــان ...

حالا

با گذشت اين‌همه فصل

روزهايم دوازده ساعت شده است.

هر صبح خورشيد بيرون مي‌آيد.

باد پرده را بالا مي‌آورد.

گنجشك‌ها،

با صداي بلند مي‌گويند: جيك!

كلاغ ها، صدا را صاف مي‌كنند

به نيت چل‌چلي، چهـــار بار مي‌گويند:

قــــــآ................ر

و هر شب،

ماه- كه عادت دارد

بيرون مي‌آيد.

ابرها دور زمين مي‌گردند

وباد،

از هر طرف كه مي‌برد،

باد است.

من،

گل‌هاي شمعداني را

ميان ثانيه‌ها پخش مي‌كنم.

بعد،

فكر مي كنم ماجرا

از كجا بود كه آغازشد .. !؟

بعد،

ميان نفس‌هاي راحت

به فكر‌هاي تماشاچي مي‌گويم:

شب خوش!

نمايش تمام شد.

بعد،

چراغ‌ها را خاموش مي‌كنم।


16- فروردين-90


......................


پسوند اهورايي:

ارادتي بنما

تا

سعادتي ببَري!

................

پسوند بي ربط:

1-سال 90 آمد و وقت حال و احوال گاهي دست داد و گاهي نه، به آنهايي كه نه از همين پسوند بي ربط سلام و آرزو‌هاي اهورايي ارسال مي‌گردد.

2- با اين كه خيلي دير اما چند روز قبل از سال نو خورشيدي كتاب نفيس جديدِ ايرانشناسي انتشارات سرزمين اهـورايي به نام ( ايـــران، سراي جاويدان ) منتشر شد و روانه‌ي بازار نشر گرديد. خبر را چند سايت ايراني و غيرو اعلام كردند كه كامل‌ترين كتاب ايران مي‌آيد و چه و چه ... كتاب حدود 400 عكس دارد و 224 صفحه است. عكس‌هاي آقاي افشين بختيار – خوشنويسي اسرافيل شيرچي- نويسنده متن فارسي دكتر محمد رضا رياضي و نويسنده‌ي متن انگليسي دكتر اسماعيل سلامي است و مديرهنري و گرافيست آن من هستم.

اگر علاقه‌اي به ايران و كتب ايرانشناسي داريد اين كتاب را از دست ندهيد. قيمت آن 38000 تومان است و در كتاب فروشي‌هاي معتبر پخش شده است. كتاب‌فروشي اهــورا در طبقه‌ي هنر بازار قائم ميدان تجريش آن را دارد.

3- سينما پر بار است اين بهار... جدايي نادر از سيمين جداي از خيمه شب بازي دوستاني كه آن را سنگ بر سر اخارجي ها كرده اند! فيلم سالم، انساني و تاثير گذاري است كه واقعن مانندش در سينماي مخصوصن اين سال‌ها كم است... فيلم خوش ساخت و خوش بازي با قصه‌ي عالي و داستان درام كه بازيگران و به همراه آن‌ها مخاطب را در موقعيت‌ها مي برد و مشكلات اجتماع اين روزها را با قصه‌هاي موازي و زير جلدي بيان مي‌كند و روح داستان اصلي را تا انتها حفظ مي‌كند.

اخراجي‌هاي 3 دست كمي از قبلي‌ها ندارد با اين تفاوت مسعود ده‌نمكي اين بار سوراخ دعا را پيدا كرده است!. موج سواري بر امواج شلوغي‌هاي انتخابات، شعارها، شخصيت‌هاي گل درشت، لمپنيسم و بي حيايي عمله پسند ده‌نمكي، نمايش بازيگران سينماي به قول دوستان: مبتذل! استفاده از موزيك‌هاي ماهواره‌هاي درو پيت.. رنگ بازي و... دست آخر نمايش بسيجي اصل و فابريك غمگين كه به آنهايي كه از بسيجي ها بسيجي تر شده اند مشت مي‌پراند، موضوع اين فيلم ده‌نمكي است! به يكي گفتم اتفاقن ما دو جور بسيجي از آن سال‌ها به يادمان مانده است. يكي آن‌هايي كه بي ادعا و خالصانه پر كشيدند و رفتند و يا بقاياشان در گوشه و كنار بي صدا و ادعا زندگي مي‌كنند و يكي ديگر بسيجيان موتور سوار دودهوا كن، چهارراه بند، جوان آزار! ... كساني كه اگر هم جبهه رفتند فري خوردندو برگشتند و حالا فقط ادعا دارند! يا سهميه مي خواهند يا هزار و يك جور ارث ديگر و هميشه ناراضي هستند...و حالا براي خودشان شده اند كاسب و دنبال سهميه‌اي از آن سال‌هاي دورشان هستند... روزگاري چماق به دست بودن و بعد شدند قلم به دست و حالا دوربين به دست!! بعضي‌هاشان كه دور و بر خودم كم نبودند و اگر نوجواناني مثل آن روزها من مو بلند مي كرد برايش پرونده سازي مي كردند... با مشت مي‌زدند دندان‌هاي جوان مردم را مي ريختند و قاضي دادگاه به كتك خورده مي‌گفت: از سر راه بسيجي برو كنار تقصير خودت است بسيجي بي ترمزه!! حالا خودشان شده‌اند اهل ني و دي وي دي و ساز و آواز ....دود و دم و غيرو!

اتفاقن به همان دوست گفتم آقاي ده‌نمكي آن بسيجي خالصي كه من به ياد دارم و شما مي خواهيد خود را نماينده‌ي آنها جا بزنيد به هيچ عنوان راضي نمي‌شد وارد عرصه‌ي هنر شود و از چراغ سبزهايي كه برايش فراهم شده‌است فيلمي بسازد پر از دورويي و بي ادبي و اشاره به اعضا‌ء شريف! و لمپنيسم درجه دهمي كه فقط جماعت را بياورد بخنداند و پول بگيرد آن هم جايي كه خانواده نشسته است!!! يادمان مانده برادران اگر آستين ما كوتاه بود دستمان را رنگ مي‌كردند حالا چطور شده است خودشان شده‌اند ويترين بسيجي از بسيجي ها بسيجي تر!!! ... چه بگويم

اتفاقن از يك طرف فيلم جدايي.. و اخراجي ... را مي توان با هم مقايسه كرد: يكي نمايش دهنده‌ي روابط انساني و سالم و يكي نمايانگر دورويي و بي شرمي ... اما به هر حال من از اين كه دوستاني مثل ده‌نمكي قلم به دست و دوربين به دست شده اند و مي خواهند حرفي بزنند بسيار خرسندم . اول اين كه راه خوبي رابراي حرف زدن يافته اند و مردم خودشان مي‌توانند قياس كنند و دوم اين كه كمي قد كشيدن هم بد نيست.

بيچاره مردمي كه بايد سال‌ها منتظر باشند تا ديگران ِ ديگر... بزرگ شوند و قدشان هم قد آنها شود! فقط اميدوارم اين قد كشيدن واقعي باشد نه پنجه فشار دادن براي نشان دادن قدو بالا!!

 Majid | 1:11 PM 


Comments: Post a Comment




Someone who isn`t like Anyone

شعرهاي محمـد مجيـد ضرغـامي
فرستادن نظرات

آرشيو

...........

با عرض پوزش - :
هرگونه برداشت مطالب اين وبلاگ به هر شكل از اشكال جهت چاپ و انتشار بدون اجازه كتبي صاحب وبلاگ ممنوع است و استفاده اشعار و مطالب در وبلاگ هاو سايت ها با آوردن نام صاحب وبلاگ و گذاشتن لينك اين وبلاگ مجاز است

...........


تورا بخير و ما را بال ِ سنجاقك




(اسم اين كتاب)
(سلطنت ارديبهشت نيست)
شعر و طرح هاي محمد مجيد ضـرغامي
....
مجموعه شعرهاي در دست نشر:
من و گنجشك هاي طبقه ي هفتم برج سفيد / دور دنيا در هشتاد شعر / ( آ ) ي با كلاه / عبور از جهان هاي ذهني

...........



موسسه فرهنگی هنری اهورا


( کانون تبلیغاتی اهورا )

مبتكر باز توليد آثار و تصاوير شاعران كهن و مدرن ايران در قالب پوستر، كارت پستال و تقويم براي اولين بار در ايران
.........................





انتشارات سرزمين اهورايي


ناشر كتاب هاي نفيس، هنري،
ديوان اشعار و كتاب هاي ايرانشناسي، تخت جمشيد و ...


دفتر مركزي:
22866858-22866859-
مرکز پخش:22882011
فروشگاه تجريش:
22720409



..........................




منتخب مصاحبه ها و مقالاتم در مطبوعات:
......

لطفن از حراج شاعر دست بردارید!
( به بهانه حراج وسایل شخصی احمد شاملو توسط فرزند ذکور) - نشریه رویش



ليسبون آخر دنيا است - روزنامه شرق


روزنامه همشهري - چفت و بستي براي بازار آشفته ي مواد فرهنگي


بسوي بيداري علمي - فرهنگي
مجدد آفريقا

ورود ديسکهاي نوري در عصر انفجار اطلاعات

نمايشگاه بين المللي کتاب تهران
در نيمه ي راه!؟

گفتگوئي با خانم «رزا بردي گالييه وا »
قزاقستان چه خبر !؟

به بهانه نمايشگاه کتاب کودکان آفريقائي
سلام بر نايروبي

کتابخانه ي مرکزي دانشگاه تهران
کدام مرکز اسناد !؟

ديروز و امروز حسينيه ارشاد

صداي پاي آب يا غرش سيلاب !؟

از پيروزي تا شيکاگو !
گفتگوئي با« داوود رشيدي »

حرفهائي از صميم دل
گفتگوئي با« خسرو شکيبائي»


دين يا دنيا
گفتگو با« عليرضا خمسه »

درد دلهاي يک هنرمند
گفتگو با «امين تارخ»

گفتگو باخانواده ي « حميد عليدوستي »

پاي درد دلهاي « محمود معمار »



* * *



دوستان


***
سايتهائی که می بينم :
.....
دکتر علی شريعتی
بنياد شريعتی
احمد شاملو
غلامحسين غريب و خروس‌جنگي
يدالله رويائي
صمد بهرنگی
پرويز شاپور
فروغ فرخزاد
عباس معروفی
کلاغ
ماني ها
دیگران
رضا قاسمی ( دوات )
کاپوچينو
آينه
پندار
مشاهير
گلستان
دوهفته نامه فروغ
دريچه
کتاب هفته
بزرگان ايران در جهان


***
















خارج از برنامه:

حافظه ي حجم
و پاسخ به تهي بودگي
( نامه ي سيد علي صالحي
به يد الله رويايي )

"اهورا"


هي................جو!

به بهانه ي روز شعر و ادبيات فارسي

در سرزمين قد كوتاهان

……………………… حرف هايي به بهانه ي تئاتر " من از كجا عشق از كجا "فروغ فرخزاد به روايت و كارگرداني پري صابري – تئاتر شهر آبان و آذر83


ماهي سياه كوچولو - خروس جنگي و يادي از سيروس طاهباز

1383 هنر نزد ايرانيان است و بس ! - حرفهائي به بهانه ي ( ادبيات داستاني در وب ) نشست حاشيه اي جشنواره وب

من دلم سخت گرفته است از اين ميهمانخانه ي مهمان كش روزش تاريك

فروغ فرخزاد از زاويه اي ديگر

مسيحا برزگر،دارينوش و سگ کشي

مدرن، پسامدرن و ساختارشکني

از ماست که بر ماست

احمد رضا احمدي،چلچراغ وکارنامه

شمس پرنده نبود ( به بهانه نمايش شمس پرنده خانم پري صابري









AHOORACARD
AHOORA - Yahoogroup
AHOORA - Orkut
AHOORA - Fotopages
AHOORA - Fliker





































Free counter