و بُــــزهاي َگـر
درچهــارده روايت
............................
1-
بله!
گله كه باشد
يك بز گر هم كفايت ميكند.
مابقي بهار است و
حكايت بي پايان ارديبهشت
كه ميان خيابانهاي اين شهر
بايد كاري كند.
كاري كند.
كاري كه كار باشد.
ميتواند؟
نميتواند؟
2-
با كمال مسرت
با اطلاع ميرساند
ميان گلههاي اين نواحي
تعدد بزهاي گر
حروف را به تنگ آورده است.
و بوي نامطبوع فضولات
كنجكاوي حاضرين را
به كند و كاو وا داشته
با اين حال
شما از مرحمت ارديبهشت
غافل نباشيد
3-
اين يك شعر بلند است.
آدمها قلم را به جا نياوردهاند
و صداي زيپهاي ممتـــــــــــد
خواب حروف را آشفته است.
4-
و روزگاري،
رسم الخط زيباي پارسي
ميان خواب ارديبهشت ماه
شعـــــــــرهاي بهاري
ســـور
ســــــرور
سلامــــــت
5-
اكنون كه اين شعر را ميخوانيد
كلمات تازه بالغ
از بوي نامطبوع اين روزها
ميان پرانتزهاي باز شده
پرت شدهاند.
به ميمنت و هلهله
6-
بزهاي گر
گوسفندان دنبال كننده را
به جاي ميآرند.
و آب گودالها را
ايضن
7-
بالا بلند!
حالا كه تصميم گرفتهاي شعر را
ميان خوابهاي اردي بهشتي تقصيم كني
بهتر است،
از غي ژژژژ غيـــژِ پنجرهها
خجالت نكشيد.
نرم ميشوند!
دنيا،
گاهي هم يكطور ديگرياست.
8-
بزهاي نر
شاخهاي آويزان را به رخ ميكشند
و گوسفندهاي تك – ماده
نمرههاي قبولي را
در ميان هياهــــــــــو
بار ميزنند
بااين حال
شما- ايضن
از مرحمت ارديبهشت
غافل نباشيد
9-
شاعران اين سرزمين،
به عافيت واژهها
چپ چپ نگاه ميكنند
و به بهشتِ ارديبهشت
مشكوكند.
دواير بيفرم
ميان خوابهاي ما پخش شده است
وكمتر از انگشتان يك دستها
سگهايشان را برداشته اند
و به جستجوي غارها ..... آواره
تا ميل شما كدام باشد!؟
10-
اكنون كه تاريخ را ورق ميزنيد
از تجمع شاعران اين نواحي
علامتهاي سئوال را
ميان چشمهايتان پارو كنيد.
براي اتفاق
داشتن يك بز گر كفايت ميكند.
هر جوري خودتان دوست داريد.
11-
اين يك گزارش توصيفي است:
مردان اين نواحي
دست به دامن شدهاند.
و زن ها
به شلوارهاي هم
دركمال تعجب نگاه ميكنند.
و هفت سالگان بالغ
خواب ارديبهشت ميبينند
راستي!
شما كه جاي حق نشستــهايد
دركجاي اين قصيده
قافيه ميبازيد؟
12-
اين بود ارديبهشت ما:
غزل از چشمهايمان ميباريد.
خوشيها تا كمرهايمان بار شدند.
بعد،
صداي باز شدن دكمهها
شعـــــــرهايمان را رنگ زدند.
بعد،
دنيا براي نويسندگان محترم
رنگي شد
و صداي تشويق حضار را
پاياني نبود
به مينت و شادي
به دل خوش
13-
به عنوان مثال
به ارديبهشت گفتم زمانه تغيير كرده است
به بادهاي موسمي گفتم،
فردا هم روز خدا است
به ابر گفتم: ابرو بر آسمان انداز
به خاك- زمين گير شد
به چنارهاي تهران
كه بالاي عبور
كف مرتب زدند.
و به عنوان مثال
موجهاي كم حجم
با سر به زمين خواهند خورد
من زنده
شما زنده تر
14-
اين يك ناتوراليسم ايراني است:
شاعر دوست دارد به ارديبهشت ابرو اندازد.
ابرها ما را گرفتار جزئيات كرده است.
كودكان نيم بالغ
از آواز زيپ ها مسرورند
وبه كفهاي سرازير شدهشان
با افتخــــــــــار نگاه ميكنند.
با اين حال
شما – ايضن
از نقطههاي ارديبهشت
نا اميد نباشيد.
سبزميشوند
تنـــــومند
بالا
بلند
الف
تنهي ديـــوار ميشوند.
جاي سفت اگر باشد
كودكان نيم بالغ
با صورتهاي شسته
به خواب زمستاني خود ميانديشند.
شما را
به آنچه ميپرستيـــــد
ما را به ارديبهشت
18- اردي بهشت – 1390
................
پسوند اهـــورايي:
بر چشم دشمنان
تير،
از اين كمان توان زد
..........................
پسوند بي ربط:
1- نمايشگاه كتاب 90 داير است. نشر سرزمين اهــورايي هم در آنجا مثل گذشته غرفه دارد و همان حال و حكايات.... وقت باشد در موردش مينويسم. دو كتاب از شعرهاي من در اين نمايشگاه عرضه شد: يكي همان كتاب « اسم اين كتاب سلطنت ارديبهشت نيست » و ديگري كتاب جديد من به نام « آيبا كلاه » تا ببينيم فردا چه ميشود.
2- از بوي گندي كه بعضي از دوستان شاعر اين روزها در شعرهايشان به راه انداخته اند حالم بد است ... داشت يادم ميرفت ارديبهشت آمده است
بي سر و صدا- در كمال تواضع!