دلم ميرزاكوچك خان ميخواهد!
................
زير پلكهايت
پونزباران است.
به آتش زيرش كار دارم.
دم كرده بر كنار دريا
خيال تو را در سر
شانه – شانه
فر ميخوري، سنگين
به روي شانه ميكشانمت تا...
كجا؟ ميان اين همه چشم
صداي ترك خوردن تيلهها
ما – ميان – دود – اسپند
و صداي تو كه
بلند بلند ميخواني: « اللهاكبر»
دلم جنگل ميخواهد.
هيمه بر آمدنت، هيزم
با پولكهاي پونزي
خودت را مزن!
مرا به آن راه:
تو را صدا ميزنم
در اين شبهاي تن- هايي
ضمانت نامههايت را نگاه مياندازي
و آهــو، از ميان رسم الخط
اشك مي ريزد.
راستي،
از ميان جنگلهاي گيلان
تا نيستان ما،
به عنوان مثال
خيابان دوم را كه دور زدي
مرا به نام كوچك صدا بزن
ميان ميم و جيم...
دلم صداي دوست مي خواهد.
بالا – بر به آسمان – الف
بر به جنگلهاي شاخ در شاخ.
صداي باروت، زير خاكستر ميخواهم.
روت را كنار بزن
به آسمان نشان بده
به حســـودان و تيلههاشان كه: ترَك ...تِرَك
به دوست كه هست و نيست
به من نشان بده!
دلم ميخواهد سرم را بردارم
ميان جنگل، بلند..بلنـــــــــــد
تو را صدا كنم: « مرد ! »
« مرد است و قولش! »
برف ِ ميان جنگل – خرامان
سپيد، سبـــز
سپيــــد، سبز
دلم جنگل ميخواهد.
تنها – يا كسي با
كسي كه شبيه نباشد
ميان جنگل، يك تنه
يك – تنه
دال – دادگرباشد.
ر – راست گفتار.
ميم – مرد...
مرد بدون «ميم »و « ز» باشد.
در « ||||||||||اين جنگل||||||||||| » كه ميبيني
دلم « يك ميرزا كوچك خان » ميخواهد.
دلم
[ميـرزاكوچـكخـانجنگلي] ميخواهد!
8-11-90
...............
پسوند بي ربط:
عرض شود با تمام گرفتاريها، تكليف فراخوان شاعران امـروز در جلد اول روشن شد وبعد از داوري و مابقي قضايا اشعار تعدادي از شاعران رتبه و حد نصاب تعيين شده را كسب كردند و نتايج آن را در سايت انتشارات سرزميناهـورايي بخوانيد:
WWW.AHOORAPRESS.COM به هر حال خرسنديم كه از طريق طرح اين فراخوان توانستيم با كاري نو روش انتخاب و گزينش اشعار براي يك مجموعه را تغيير دهيم و از انتخابهاي شخصي و فرد و نام مدار دوري كنيم و با خرد جمعي به آثار رتبه و امتياز دهيم. مابقي اتفاقات بعد از اعلام نتايج حاصل تنگ نظري و حسادت برخي از آدمهايي است كه بايد به تر باشند - راهي به جز به تر شدن ندارند و قتي جمع زيادي با شوق و انرژي دلشان از يك حركت فرهنگي خوش شده است!