|
12 May, 2005
ارديبهشت و انحنای ۲که تکرارشآدم را يکجوری مي کند...............................
جور ديگری می گويم: به من بيانديشکه زمزمه ی بهار فريبم که می دادانگشتانم رابه دانه های باران بخشيدمو زیر گذر ِدلزندگیقند های آب شده حراج می کرد.به ارديبهشتکه به اعداد تقويمحق ِکسب و پيشه نمی دهدوعين عشقدر جيب هايش آوازی مابين « ابو عطا »که می دانیو « گرانادا » ی « دومنيگو »برای هيچ کس می خواند.به همين زمان که نقطه ی « ز »امروز را تمام کردو تمام - که می کردبه حال که می کند آرامبی چرای ديروزبی دل دل دل ِ فرداکه شاعر امروزبرای دلی که نداردنامه ای سياه کند - مگرو در زاويه ای مندرجهدرج کند خوابی که نديده ام اين است:يکی خواهد آمدو عناصر طبيعی رابه آدم های روزمره خواهد بخشید.به خدا بيانديشکه نگاه که می اندازدتنهايی خميازه می کشدطول زمان در مرزهای مشترک کوتاه می آيدشعر چهار زانوو چشم های آدم بنفش می شود.به من بيانديشکه در انتظارگنجشک های آبستن راشمارش می کنمدلم برای ارديبهشت ِ آنجا يکجوری که می شوداز اول خط شروع می کنم:تو را بخير و ما را بال ِ سنجاقکتو را بخير و ما را سلطنت ِ ارديبهشت ...
تورنتو/ ۱۲ می / ۲۲ اردیبهشت
................................. پسوند اهورايی: چمنحکايت ارديبهشت می گويدنه عاقل است که نسيه خريد ونقدبهشت گدا چرا نزندلاف سلطنت امروز !؟که خيمه سايه ی ابر است وبزمگه لب ِ کِشت ...
|
|
|
|