|
06 February, 2006
l'Antinomie ....................
مشت هايم را گره كردند زير ناخن هايم دانه هاي ارزن كاشتم. مشت هايم را گره كردند ميان انگشت هايم غزل هاي عاشقانه نوشتم. مشت هايم را گره كردند، در گودي دستم گل هاي لاله عباسي گذاشتم. مشت هايم را گره كردند، به بادهاي موسمي ابرو انداخت ا ا ا ا ا م مشت ها يم را گ ر ه ك ر . . .
17/11/84
.....................
پسوند اهورايي:
همچو حافظ - به رغم مدعيان شعر رندانه گفتنم هوس است
.................
پسوند بي ربط:
راستش را بخواهيد بنده خيال نمي كردم نوشتن آن پسوندبي ربط از آن شاعر با ربط اين قدر خوانندگان اندك اين صفحه ي خيالي ! را به وجد بياورد و القصه اين كه در اين كشور ناممكن كه امكان اين هست كه هر از گاهي چهار كلمه حرف نا حساب به حساب خودت باز كني دوستان ملالغتي به آن معني كه شما مي دانيد نه البته، به معني هاي ديگري كه هنوز تعريفي ندارد – دست به دامن شدند كه ملا ! چرا در اين پسوند بي ربط حرف هاي آن سه گانه ي بزرگ را تكه پاره كرده اي و .. مابقي ماجراها القصه ! به هر حال الان در اين بي ربط به خاطر خيال نابالغ آن دوستان هم كه شده ادامه ي حرف هاي آن بزرگ سه گانه را مي نويسم تا اين تاريخ هم ورق بخورد و ببينيم كه آيا فردا هم روز خدا هست ؟ و از طرفي آن پسوند بي ربط، با اين ادامه نويسي بي ربط تر گردد: ايدون گردد ايدون تر گردد
" ... اما روايتي كه از همه مشهور تر است، همان است كه حتي بعقل ناقص من و شما هم ميرسد كه فضول را بردند بجهنم و گفت هيزمش تر است.اتفاقا آقاي مهدي اخوان ثالث ديشب در يك جاي خلوتي كه غير از خدا هيچكي نبود، شخصا با 37 درجه حرارت، مي گفتند: حضار محترم ! من فقط يك دهاتي زمزمه كننده هستم. نه يك روشنفكر و نه يك سوسياليست. يك زمزمه كننده كه غالبا تو دماغي هم زمزمه مي كند، نق نقو و دلخور هم هست و گاهگاهي هم پول قرض مي كند و كتاب چاپ مي زند، والسلام نامه تمام."( مهدي اخوان ثالث )
|
|
|
|